دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 20 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

همه چی آرومه من چقد...

درود بر نی نی نــــــــــــــــاز و مامان باباهای محترم نی نی ناز خودم در چه حاله؟ مامان فدات بشه جوجو کوچولوم چن روزی نبودم و ننوشتم خیلی دلم میخواست بنویسم اماانگار حرف و جمله ای توذهنم نبود که ثبت کنم منم و دوجور جوشوندنی که صبح و شب میخورمش آقاهه گفته بود که بعد استفاده ی این جوشوندنی ها شارژ وسرحال میشی و من الان کلی حالم خوشه نانازی امروز با خاله ژیلا(دوست و نفس مامانی)رفتیم بیرون چن ماه بود ندیده بودمش خوش گذشت رفتیم فروشگاه رفاه خرید کردیم اومدیم یه چن تا مانتو دیدیم البته برا خاله زیلا چون بابایی زحمت کشیدن  برابنده روز قبلش پارچه ژرسه و کفش اسپورت خریدن ...و بعدش نهارخوردیم و اومدم خونه یکم کارتوخونه و دوش بع...
12 تير 1392

گیاه درمـــــــــانی

نی نی جونم سلام فداتشم عزیزم مامانی چقد امیدواره و میدونه که این بار خیلی زود میای البته بعد اینکه داروهامو کاملا استفاده کردم واقدام کردیم برای اومدنت چون فعلا تعطیله  و اقای شفیع پور گفتن باید کل داروها تموم بشن بعد اقدام کنیم وگرنه زبونم لال نی نی عیب دارمیشه پس فقط بخاطر تو نی نی جونم جمعه 7 تیر :امروز اولین بار شیاف گیاهی رو هم استفاده کردم امیدوارم جواب بده ضمنامامانی جونم عزیز دلم نیمه شعبان روزه گرفت و امروز بهم گفت که الناز بخاطر تو بود هو نذر کرده شال اینده به مراد دلت رسیده باشی الهی قربونش بشم و فداش بشم که انقد ماهه مامانی عاشقتم ...
7 تير 1392

یاخــــــدا توکلم به خودته

           همه نی نی ها  مامانا و باباها عیدتون مبارک دیشب خونه باباایرج جون که بودیم  بعد شام موقع اومدن به خونه دیدم همسری مسیر رو اشتباه میره گفتم کجا؟گفت حالت خوش نیس بریم یه دوری بزنیم منم جدا حالم خوش نبود شب قبلش چون همسری ماموریت بود شب رو نهایتا2ساعت خوابیده بودم کلا چشام پف کرده بودن وزیرشون گود افتاده بود همسری هم تاببینه چش و چالم یاقیافم تغییر کرده آنی میفهمه و میگه چی شده؟خلاصه رفتیم خیابونارو گشتیم جشن بود شب با روز هیچ فرقی نداشت همه جا روشن ونورافشانی بعدش رفتیم پارک جنگلی خیلی کیف داد ادم بزرگا چه کیفی میکردن رو دستگاه ها بالاپایین میرفتن یکم حالم بهترشد ا...
4 تير 1392

بالاخره ماهم مژدگونی گرفتیم

سلام شب خوش مهمونام رفتن و منم کلی خستم غروب داشتیم با شوشو میرفتیم بیرون با مامانی تماس گرفتم مامانی گفت الناز میخواستم زنگ بزنم بگم خاله ات اینا میخوان امشب بیان...میدونستم میان ولی امشب رو نه خاله چون عید نوروز عمل شده بود نتونسته بود بیاد خونه ما و از طرفی هم عروسش که مامان شده بود از فرصت استفاده کردم و زنگ زدم به بابای نی نی یعنی پسرخالم گفتم مژدگونی بده که ددی شدی بیچاره هنگ کرده بود چون نی نی یکم معطل کرده بود خلاصه که پسرخاله جونم مژدگونی بنده رو لطف کرده بودن 20تومان پول نقد دستش درد نکنه ماکه راضی نبودیم هرچندوظیفش بود خبر به اون مهمی رو اطلاع رسانی کرده بودم بهش میگم رضا یادم باشه نی نی بعدیتم خودم خبر بدم خیلی حا...
4 تير 1392

چن روز دیگه....

سلام مامانی شبت بخیر امروز مامانی خیلی خسته ست عزیزم امروز چون جمعه بود بابایی رو 10صبح از خواب  بیدارکردم  11به بعدرفت بیرون جایی کارداشت تنهاموندم ساعت 13:30بودکه برگشت دوری از بابایی خیلی برام سخته شاید کسی از دور ببینه فک کنه من بابایی رو کنترل میکنم که کی میره چه ساعتی برمیگرده!ولی نه بخدا چون همیشه ازش دورم دوست دارم وقتی خونست بامن باشه اخه خیلی تنهام                                               مامانی دخترخالم سمیه اون روز...
3 تير 1392

این روزهای مامان

سلام نفس مامان                                          کجایی کوچولوی ناززم؟مامانی حالش خیلی بده فکرمیکردم بهتر شدم ولی هنوز پاهام از کمر به پایین توآتیش میسوزن انگار از یه طرفم باز لکه بینی نمیدونم چرا اینطوری شدم اخه هنوز چن روز تاوقتم مونده و من چن روز پیش تست بی بی چکم منفی بود حالا نمیدونم زود از بی بی چک استفاده کردم که منفی نشون داده یا واقعا منفی بوده ولی مامان جان تواین هوا  دمای بدنمم خیلی بالاست نگران ما...
30 خرداد 1392

حسرت

میگم مامانا خیلی سخته آدم توحسرت چیزی باشه نه؟ این حرف منو بیشترکسایی درک میکنن که توحسرت نی نی هستن وقتی عکس یه نی نی ناز  رو میبینم که مامان یا باباش همش قربون صدقه اش میرن دلم میلرزه یعنی من لیاقتش رو ندارم عکس یه نی نی بذارم تو وبم که نی نی مال خودم باشه از شیطونی هاش بگم از زندگی سه نفرمون بگم ؟سختمه خداجون وقتی که یه ادم مث من همه دلخوشیش به اینه که یه نی نی بیاد تو زندگیش این انصاف نیس که انقد منتظربمونه بااینکه میدونم باید راضی باشم به رضاش باید صبرکنم باید خودش مصلحت بدونه تا فرشته شو بفرسته رو زمین اما منم دل دارم الان چی میشد نی نی تودلم بود و از وول خوردناش از لگد زدناش از دردایی که بخاطرش تحمل میکردم می...
29 خرداد 1392

نشد مامانی ولی امیدوارم هنوز

مامانی الان تست زدم منـــــــــــــــــــــفی بود شاید هنوز برای تست خیلی زود بود اما جون مامان دارم توتب و حرارت میسوزم این که دیگه تلقین نیس شایدم مریضم و اصلا جدی نمیگیرم به هرحال هرچی خدا بخواد راضیم به رضاش ...
28 خرداد 1392

مامانی سختشه جوجوم

مــــــــــــــــــــــــــــامـــــــــــــــــــــــــــان جان سلام الهی فداتشم عزیزم مامانی الان دقیقا کجایی؟ اون بالا بالاها یا دل مامانی؟ چقد دوس دارم این ماه چن روز بعد وقتم بعد تست(بی بی چک)بابایی رو غافلگیرکنم                                  انقد برنامه دارم عزیزم که نگــــــــــــــــو مامانی اصلا به خودم نمیرسم صبح تا عصر که بابایی بیاد خونه گرسنه میمونم و همش گیج میزنم ساعت11 کمترازنیم کیلو گوجه سبز با یه ویفر کوچولو خوردم این اخرا بدجوری...
27 خرداد 1392