بدون عنوان
نــــــــــــــــــــــــــــانـــــــــــــــــــــــــاز مامان سلام نفسم چطولی قربونت بلم من؟مامان جان خیلی دلم میخوادت امروزبیشترازهمیشه دلم میخوادت امروز صبح با بابایی رفتیم بند و پارک ساحلی وای عزیزززززززززززم چه نی نی های نازی دیدم خدایی دهنم اب میفتاد خوب پس من چیکارکنم توفامیل بابایی دوسه تا خانم باردار هستن و منتظرن که نی نی هاشون بیاد هرکی میبینه میگه الناز پس شماچی؟میگم خوب مافعلا وقت داریم....ولی خبرندارن از دل خون من که چقد تنهام و بهت احتیاج دارمدوسه روز رفتیم خونه مامان بزرگ بابایی تو شهرستان اونجاسرراه به امامزاده اینا هم سرزدیم و اونجاهم من و هم بابایی نذرکردیم که خدا اگه تورو اورد تو دلم بریم اونجاو نذرمو ادا کنم آمــــ...
نویسنده :
الــنـــازجوون
16:09