بدون عنوان
شــــــــــلام جوجوی مامان
مامانی کجایی که ببینی چطوری سرماخوردم بااین وضعم با بابایی و خاله سمیه(دخترخالم و شوهرش عموجعفر)رفتیم یه مسافرت دو روزه.خیلی خوش گذشت فقط یکم سرماخوردگیم اذیتم کرد...مامانی جات خیلی خالی بود
رفتیم جلفاجاهای خاصشو گشتیم و کلی خوش گذشت
بعدشبم رفتیم خونه عمووحید(پسرعمه بابایی)باسمیه ایناشب اونجا خوابیدیم صیح صبحونه خوردیم و عمووحیدایناهم همراه ما اومدن رفتیم دو تا کلیسا که واقعاعالی بودن رو دیدیم.دیشبم دایی سجاد و زندایی الناز اومدن خونمون دایی دوتا امپول بهم زد تاصبح خیلی بهترشده بودم شاید یکی دوروز دیگه بریم شهرستان دیدن مامان بزرگ بابایی و چن نفردیگه از فامیلاشون که زیاد نمیشناسمشون....مامان جان انشالله سال بعد خودت پیشم باشی و اصلا مهم نیس جایی نمیرم و فقط مواظب توخواهم بود بوس بوس مامان جان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی