خیلی خستممم ...اواسط هفت ماهگی خوشکلام
سلام
من و دوقلوهام خوبید امیدوارم شماهم خوب باشید
دیگه این اوج فاجعست اینهمه عجله داشته باشی و خسته باشی ولی همینکه میخوای اخرین خط پستت روئ بنویسی و پروندتو ببندی دستت بخوره همه نوشته هات پاک بشن ای خدااااا
تا چن لحظه پیش ایدین گلی خواب بود....هرجفتشون رو مامانم به زور خوابوند وای خدا میدونه اگه مامانم نبود الان ده بار مرده بودم واقعا کم میاوردم...
از شیرینیکاری های جدید گل پسرو گل دخترم:
ایدین قشنگم دیگه حالا کاملا خودش برمیگرده و رودستاش وامیسته..(4-3بهمن شروع) و چیزی نمونده بخواد چهاردست و پابره....سلناز ولی کاملا نیمتونه...عوضش سلناز خیلی واضح میگه:مـــــــامــــــــــــا....ب..ب............ایدینم صداهای خاصی درمیاره....شب خوابیدناشون بهترشده شکرخدا...روزا شیطنت دارن اذیت دارن ولی چاره چیه درسته رفته رفته سخت تر میشه ولی من میگم یکسالشون بشه اوضاع شادی بهترباشه میتونیم منظورمون رو به هم بهتربفهمونیم و این راحت میکنه کمی منو....
امروز 7بهمن اولین سوپ دوقلوها پخته شد و خورده شد و شکرخدا پسندیده شد و بدشون نیومد و قشنگ خوردن الحمدالله....
دیروز زن داداشم الناز جون خبر داد که دندونای بردیای عزیزززززززززززززززززززم بیرون زدن مبارکش باشه عمه قربونش بشه الهی....
دیروز یه سری رفتم پیش دکترم که عمل زایمانم رو انجام داد لک بینی داشتم و خداروشکر قرص اینا داد و امیدوارم حل بشه ...
میبوسمتون
الهی هرکی منتظر نینی هستش زودی نتیجه بگیره ولی از من میشنوید از این دورانتون با همسرتون نهایت لذت و استفاده رو ببرید من باوجوداینکه چهارسال با همسرم دوتایی بودیم ولی بااااازم هنوز حسرت اون روزاهارو دارم همش میگم درسته خدالایقم دونسته دوقلو داده بهمون ولی اون دورانم یه چیز دیگه بود
یبوسمتون یاعلی