بدون عنوان
سلام مامانی جوووووونم نفسم عشقم بااینکه نیستی ولی من دارم برات میمیرم چه دنیاییه مامانی امروز یه عکسی از پی سی خونه بابا ایرج پیداکردم که مال اواسط سال 90 هستش سد ارس این کوچولو که میبینی بغلمه آقا پارسا خوشکله ست که من یه دنیا دوسش دارم پسرعموته مامانی از وقتی با باباییت ازدواج کردم دیگه هیچ بچه ای رو قد پارسا دوس نداشتم خیلی شیرین زبونه اولش که منو دید البته بعد عروسیمون بهم میگفت ززی(زن عمو) یکم که بزرگتر شد درست همین وقتا که الان تو عکس هست تازه ززی گفتن رو ترک کرده بود میگفت زنمو ولی قربونش برم حالا دیگه بزرگ شده و میگه زن عمو مامانی انشالله یه روزی برسه که تورو بغلم بگیرم وای کاش امسال بودی وقتی از جلو مغازه های سیسمونی...
نویسنده :
الــنـــازجوون
17:45