دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 25 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

من میتونم...من باید بتونم

1392/4/29 0:47
912 بازدید
اشتراک گذاری

خداروشکر امشب شب اولی بود که از داروهای جدیدم استفاده کردم

قابل تحمل بودن

فقط وقت و حوصله میخواد که داروهارو خیس کنم بجوشونم قاطی کنم خلاصه...

ولی عزمم رو جزم کردم این دوره حتی بهتر و دقیق تر از دو دورقبلی هم ازشیافام هم جوشوندنی هام استفاده کنم چون میدونم اونی میشه که من میخوام

امشب(جمعه)خونه باباایرج جونم افطار دعوت بودیم همسری هم چون خونه بود روزه گرفته بود نیم ساعت قبل افطار راه افتادیم طرف خونه باباییم سرراه یکم خرت پرت خریدیم...

مامان بزرگم مدعوت کرده بودیم برای شام...تاقبل افطار فقط یه کسی بودم که روزه گرفته بود و شدیدا نیاز داشت که یه لیوان آب خنک بخوره ولی بعد افطار وقتی یکم آب خوردم وشام خوردم دیگه یه جورایی طبق معمول سنگین شدم بدتر از اون مال وقتیه که اون پوردی که ازظهر خیس کرده بودم تاشب مثل چایی بخورم رو دوفنجان میشد خوردم دیگه انگار مرده ی متحرک بودم

اومدنی سرراه مامان بزرگمم رسوندیم برامون دعای خیر کرد:گفت انشالله خدایه پسر خوشکل و توپول بهتون بده همسری هم انگار منتظرهمین حرف مامان بزرگم بود زودی برگشت گفت:خدا از دهنتون بشنوه...یه لحظه اونجا هزار برابر عاشق همسرم شدم یه حس خوبی بهم دس میده وقتی همسرم از نی نی نداشتمون میگه

 

توکل برخدا هرچقدم بدباشن تحمل میکنم چون میدونم تنها راه خوب شدنم همینه پس خداجونم ناامیدم نکن

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان خانومی
29 تیر 92 0:49
سلام
خوبی عزیزم
چه خبرا؟
چیکار میکنی؟
الناز انشاا... نینی بیاد قربونت برم منم بشم خالش
موسسسسسسسسسست ذارم


سلام ابجی
مرسی توخوبی
فداتشم هیچی داروها امونم و بریدن ضعیف شدم از طرفی هم رمضانه نه میتونم از روزم بگذرم نه میتونم داروهارو نخورم
نمیدونم
انشالله خدا از دهنت بشنوه و امیدوارم تو زودتر از من مامابشی و من بشم خالش عزیزم فداتشم منم دوست دارن
مامان یاسمن و محمد پارسا
29 تیر 92 2:05
افرین عزیزم خیلی پست قشنگی بودخوشحالم که از امید برامون نوشتید عزیزم ایشالاه به زودی به ارزوی قلبیمون می رسیم من مطمئنم عزیزم


سلام عزیزززززززززززززم
ممنونم
خداروشکر حالم خیلی بهتره مرسی از بایت خوبیهات عزیزم
آبجی عارفه
29 تیر 92 2:11
الهی کورشم که ضعف میکنی الناز جون....تحمل کن عزیزم به قول یه ضرب المثل هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد....حالا این طاووس کوچولوی شما ناز داره خیلی...فداش بشم من ...گفته باشم باید به من بگه خاله ها...من گفتم نگی نگفتی...


چشم عزیزززززززززززززززززززززم کی بهتر از شما خاله جوووووووووووونم فداتشم
مامان امیررضا
29 تیر 92 2:23
سلام الناز جون
خوبی عزیزم
امشب ساعت 3:05 به وقت ایران ماه کعبه را طواف میکند در هر سال یک بار تکرار میشود در این ساعت وقت قبولی دعاست .
چون میدونم خوابی من بیدارم حتما برات دعا میکنم
چون پارسال من نیت کردم امسال قبول شد.

برات از ته دل دعا میکنم
توکل به خدا
خدا خیلی مهربون و بزرگه
ناامید نباش فدات شم

سلام مامانی فداتشمخیلی خانمی
حالا که اینطوره حتمابیدارمیشم و دعامیکنم خیلی بزرگواری که درجریانم گذاشتی عزیزززززززززززم

محراب و مليكا
29 تیر 92 12:02
وبلاگ قشنگي دارين دوست عزیز مليكا در جشنواره نی نی وبلاگ شرکت کرده خوشحال می شم به وب دخترم بیاین و لطف و مهربونی خودتونو از ما دریغ نکنید. كد 576 رو به 20008080200 پيامك كنيد . ممنون ميشم بعد از اينكه كد رو پيامك كردين بهم اطلاع بدين منظورم تو وبلاگشه http://mehrabmanezendege.niniweblog.com/
عاطفه
29 تیر 92 14:39
سلام الناز جون...خوبی؟؟؟؟
ببخشید دیر به دیر میام....آخه وب خودمم حذف کردم به خاطر یه سری صحبت های آقامون...ولی فقط چون شمارو دوست دارم بهتون سر میزنم عزیزم....انشالا که نی نی حتما میاد....برای منم دعا کن یه سری مشکلات برای من و اقای شوهر بوجود اومده....الناز جون اگه تو دوران عقد یکم باهم بحثمون بشه و یه کوچولو قهر کنیم به نظرت خیلی مشکل بدیه...آخه چند روزیه سر یه سری مسائل مشکل پیدا کردیم.چند روزیه راسش باهاش قهر کردم..تلفناشو جواب نمیدونم...نمیدونم واقعا موندم نکنه حالا که اینطور شده بعدا حاد تر نشه......خدایا ....

سلام عزیزم خوبی؟یادم نیس وبلاگت کدوم بود شرمنده
ممنونم که یادی ازم مکینی
ولی نگران نشو برای همه پیش میاد دوران نازمدی بحش کنن برای منم پیش اومده اما عزیزم کوتاه بیا نذار دوران شیرینت بعدا که یادت میاد همش تلخ باشه
من یادمه چن بار بحثمون شده بود الان که یاد اون روزا یمفتم میگم حیف نبود دوران به اون قشنگی خاطرات تلخش باهام مونده
ولی خوب عزیزم کوتا بیا همه چی حله عزیزم
محبوبه مامان ترنم
29 تیر 92 17:17
سلام الناز جون. خوبی عزیزم.؟
ایشاالله این داروها که تموم بشه دیگه نی نیت از خودش رونمایی کنه و قدم رنجه بفرماید توی دلت.
چند وقتی فرصت نکرده بودم بهت سر بزنم دلمون واست تنگیده بود
راستی نماز و روزه هات هم قبول عزیزم.



ُلام عزیز دلم خوبیییییییی خانمی
نماز روزه های شماهم قبول عزیزم
انشالله خدا از دهنتون بشنوه ببین از ماه اینده به بعد چی میشه دیگه
خیلی خوشحالم کردی عزیزم دوست دارم مرسی
محیامامان دینا
29 تیر 92 17:22
سلام الناز عزیز من تو این شبها برات خیلی دعا میکنم.
میشه به دینا کوچولوی من رای بدی؟کد 453 را به 20008080200 پیامک کن.مرسی


سلام عزیزززززززززززززم
طاعات قبول ممنونم
مگه میشه ادم به این نی نی ناز رای نده
+1
مامان هدیه
29 تیر 92 17:40
منم به حرف مامان بزرگ آمین میگم
ایشالا که زودی جواب بگیری[ممرسی عزیزززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززم ممنونم انشالله
موفق وشادباشی عزیزم
عاطفه
1 مرداد 92 12:46
مرسی از راهنماییت عزیزم.....
خداروشکر که وبت باز شدا.....
آقاییمون دیشب با یه دسته گل تشریف اوردن آشتی کنون...خداروشکر حل شد..داشتم دق میکردم...


عاطفه جونم سلام مرسی عزیزم محبت داری
پس چی فکرمیکردی این جور بحثا دوران نامزدی خیلی پیش میاد اصلا غصه نخور درسته باید کوتاه بیای و نذاری کار به جاهای باریک بکشه اما این همیشه اقایونن که لطفا میکنن میان دس بوووووووس مگه نه؟فداتشم وب زدی بگو بهم