دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

مســــــــافرت!!!

1392/3/11 13:43
200 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی الان از هلال احمر زنگ زدن گفتن فردا برم تالارشمس برنامه هست فرداساعت9 اونجاباشم نمیدونم برم یانه؟

 

نی نی اخراین هفته چن روزی تعطیله...رحلت امام و یه روزمرخصی و جمعه ... بابایی میخواد که چن روزی رو بریم مسافرت احتمالا با عمو وحید و فاطمه جون که یه نی نی 4ماهه تو شیکمش داره(پسرعمه ی بابایی و خانمش)شــــاید شمال من بیشتر دوس دارم بریم بانه نمیدونم به هرحال امیدوارم خوش بگذره بهمون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان منتظر
11 خرداد 92 15:27
امیدوارم بهتون خوش بگذره دوست خوبمl


مرسی خانمی:$
مامان فرشته
11 خرداد 92 17:05
انشالله که بهتون خوش بگذره. با اجازتون لینکتون کردم


مرســــــــــــــــــی عزیزم
ممنونم منم لینکتون کردم قربونت
خاله الهام
11 خرداد 92 18:51
عزيزم ان شالله كه بهتون خوش بگذره
جاي مارو هم حســــــــــــابي خالي كنيد


چشم خاله الهام جوووووونم
امير علي
12 خرداد 92 10:54
خوش بگذره الناز جون . هميشه مسافرت و تفريح


مرسی زهراجونم فداتشم گلم
آبجی عارفه
12 خرداد 92 11:11
هرجا هستین سلامت باشین و خوش بگذره.....
خاله الهام
13 خرداد 92 16:50
دوسي جونم اومدم نبودي رسيدين بهمون سر بزنيد
آیدا
18 خرداد 92 8:34
سلام. وقتی این وبلاگ را دیدم یه لحظه حس کردم همزاد من اینها را نوشته. شما چندوقته منتظرید؟ من هم همین مشکل را دارم. دقیقا همین حالت و روحیه ی داغون را داشتم درسمو ادامه دادم ورزش کردم دنبال کار هم بودم اما هیچ کدوم بچه نمیشه. فکر کنم تجربم از شما بیشتره. 5ساله اونقد دارو خوردم و آمپولهای دردناک زدم که دیگه برام عادی شده . این حالات شبیه بارداری و ویار بخاطر عوارض داروهاست اگر دارو مصرف نکردی و این حالت را داشتی منتظر باش. کاملا درکتون میکنم. بخصوص دردهای عجیب شکمی که گاهی از پ بدتره. ما خیلی تلاش کردیم و نتیجه نگرفتیم اما هنوز امیدمون را به خدا از دست ندادیم. تا میتونید خودتون را سرگرم کنید و امیدوار باشید.


سلام عزیزم خوبین؟چه خوب که یکی پیداشده هم درد منه بله حق باشماست هیچی نمیتونم سرگرم کننده باشه برام جز یه نی نی که فقط مال خودم باشه و کسی نخواد ازم بگیرتش

خوشحالم از اشناییت گلم لینک کنیم همو اگه ممکنه من النازم 23 ساله از ارومیه وشما؟



ایدا جون نمیدونم چرا وبلاگت بازنمیشه ادرستو برام بده بیام وبلاگتو لینکت کنم لطفا مرسیییییی
آیدا
20 خرداد 92 12:03
عزیزم معلوم نیست کی فرصت داشته باشم بیام تو یاهو. حداقل تا 1ماه دیگه که باید پایان نامم را تحویل بدم وگرنه مدرکم باطل میشه! اما چون شما خیلی گلی سعی میکنم بیشتر بیام اینجا و از این تجربیات و نظرات طووووولانیییییی برات بذارم. مدتی توی مهدکودک کار میکردم خیلی عالی بود واقعا روحیم عوض شد امتحان کن. درستم حتما ادامه بده بخصوص این رشته خوبی که داشتی. نگران نباش خداوند ما را به روش پیامبرانش امتحان کرده حضرت زکریا 100 سال بچه نداشت و بعد دعاش مستجاب شد حضرت ابراهیم و بعضی پیامبران دیگه هم در پیری بچه دار شدن خون ما که از اونها رنگینتر نیست! در نهایت باید تلاش خود را بکنیم اما تسلیم قضا و قدر الهی باشیم و امیییییییییدوار. این شمارتم پاک کن اس دادم بهت!!!

مرسی ایدا جان خیلی خانمی عزیزم بخاطرمن از کارات نمون پایان نامه ات رو تموم کن بعد با خیال راحت بیا
توکل برخدا
عزیزم خیلی علاقه دارم رد سمو ادامه بدم اما تو فوق دیپلم موندم و گاهی میگم از من بزرگتراش به جایی نرسیدن من که برای شال شدن درس نمیخوام بخونم فقط برای پرکردن وقت هستش
نمیدونم ادامه بدم یانه
ورزش هم بعد عید فقط یه روز رفتم چون روحیه ام تضعیف شده بود
ولی بازم یخوام برم
خداکمکمون کنه عزیزم راست میگی حق باشماست باید صبرکنیم تا ببینیم خداچی میخواد کاش ارومیه بودی یا نزدیکتربودیم چون بیشتر باهم جوریم
خاله آرتميس
22 خرداد 92 9:15
سلام دوست خوبم بهمون سر بزني خوشحال ميشيم آپم


سلام عزیزم خوبین؟ حتما عزیزم باافتخار