یه روز پر استرس دیگه
سلام مامانای گل
دوستای نازم و فرشته های خوشکل
امروز هشتم آذر 94 گوشای خوشکل دخترم رو هم سوراخ کردیم...خیلی سخت بود ولی گذشت و الان دخترم تو خوابه نازه شکرخدا ولی وقتی سوراخ میکردن جیغای بنفش زد اساسی دلم خون شد....خداروشکر برای داشتن دخترو پسرم ولی خب هم ختنه رو تجربه کردیم هم گوش سوراخ کردن رو خخخخخ ایشالا سرهمه ی منتظرابیاد...دیروزم ایدین رو بردیم دکتر که هم دکتر معاینه اش کنه براری بیقراری های شبونه اش و هم برنامه غذایی که بدونیم از کی باید کمکی شروع کنیم....قربونش بشم تومطب یه اروقی زد بعد شیرخوردنش که نمدونستم بخندم یا خجالت بکشم خخخخخ...رفتم داخل اتاق دکتر.... دکتر خواست لباس پسرم رو بزنه بالا ایدین همش خندید و دکتر چقد ایدین رو دوسش داشت...همش باهاش حرف زد لوسش کرد...شکرخدا وزنشم عالیه...
چن وقته بدجور افتادم تو دور رژیم....و چن کیلو پررنگ کم کردم ایشالا بعدا نتیجه رو که باعث افتخارم و خوشحالیمه اعلام میکنم....
از کارای بچه ها بگم....ایدین رو که تا میذاری زمین هی میخواد برگرده تانصف میره بازدوباره برمیگرده سرجاش یعنی کامل نمیتونه فعلا....سلنازم همینطور....سلناز بغلم که هست همش صدا درمیاره و باصدای بلند میخنده کلی کیف میکنه....ایدین وقتی حوصله نداشته باشه و سرحال نباشه پاهاشو کاملا میکشه و صاف نگه میداره یه جورایی لج میکنه..خواب بچه ها سبک شده روزا تا میخوابونیم میذاریم سرجاشون یهویی جیغشون درمیاد و داد و بیداد....شباسلناز راخت میخوابه ایدین اذیت بود ولی با د ارویی که دکتر ابراهیم پور داده دوشبه راحت میخوابه...شکرخدااااا....
فعلا برم تابعد ایشالا
چن تا عکس مهمونتون میکنم
94/9/8ساعت19:15گوشای نازز گل دخترم مطب دکتر منصور پاکرو
ایدین 94.9.8قبل ظهر بعد دوساعت لجبازی خوابیدن
چن شب پیش بردیا جونم نفس عمه شام مهمون عمه اش بود واینم یه عکس از سه قلوهای من
شب همگی شیک