دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 9 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

فرشته های من چهار ماهگیتون مبارک

1394/8/23 14:56
920 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام وســــــلام

باتاخیر اومدم چهارمین ماهگرد فرشته هارو با چن تااز شیرین کاری هاشون ثبت کنم و برم

چهارماه گذشت و فرشته ها وارد ماه پنج زندگیشون شدن خدارو صدهزار مرتبه شکر....ماپیرمیشیم وبچه ها بزرگ تر...صداهای خوشکل درمیارن و کلی میخندن و خوابشون ای خداروشکر بدک نیست ...واکسن چهارماهگیشونم 19 ابان زدیم و شکرخدا زیاد اذیت نداشتن فقط ایدین دو روز تمام یه جورایی ناله میکرد و خوابشم بهم ریخته بودبعد تموم شدن روز سوم شکرخدا حالش بهترشد....

ایدین با مامانم و بابام میخوابه سلنازهم کنارمن و باباییش...

پ.ن:14:16      26 ابان

سلام مجدد

من دوباره یه کوچولو وقت پیدا کردم و اومدم

شکرخدا خواب بچه ها خوب شده

الان جفتشونم خوابن..دیروز ایدین روبردیم حموم بعدش چون دیگه غروب شد گفتیم سلنازم فردا میبریم الان یه ساعتی میشه سلناز رو حمومش کردیم بعد خودم رفتم  دوش گرفتم و اومدم خوابوندمش...ومن در ارامش به سرمیبرم و گفتم یه سر به وبلاگ بزنم...

اذیت بچه ها کمترشده...ایدین دیگه شباموقع خواب اذیت نمیکنه الحمدالله...

هرجفتشون چپ و راست برمیگردن ولی نمیتونن خودشون رو نگه دارن و برمیگردن دوباره...سلناز همش دستش مشته و دستای کوچیک و سفید و خوشکلش تودهنشه....و ایدینم گاهی انگشتش رو میخوره و اب دهنشون عجیب به راهه و مال سلناز خیلی شدیدتره....سلناز همش صداهای جیغ جیغویی در میاره باصدای بلند میخنده

خدایاهرچقد شکرت کنم بازم کمه همون بچه هایی که اندازه دوتاکف دست بودن حالا دیگه دارن میخندن شیطونی میکنن حرکت میکنن وای خدایا هزارهزارمرتبه شکرت...خدایا نصیب همه ی منتظرا بکن این شیرینی هارو....بابای بچه ها میره و میاد دور سر بچه ها میچرخه همش میگه خدایاشکرت که دوتا یکجا دادی از هرجنسیت....واقعا یه دنیا خوشبختی الان مال ماست...امیدوارم مشکلیم که داریم حل بشه اونموقع دیگه نور علی نور میشه و دیگه میشه گفت خوشبخت ترینم....

میخوام چن تا عکس از اواخر چهار ماهگی بچه ها بذارم برای این ماه بچه هاوبلاگ رو ننوشته بودم هی لحظه شماری میکردم بتونم بیام و چن خطی بنویسم....روی ماه همگی رو میبوسم و به خدای مهربون میسپارمتون

 

این از فرشته ی نازم  عمرم و زندگیم سلناز مامان

 

 

اینم آیدین گل پسر قند عسل جون دل مامان

 

پسندها (2)

نظرات (1)

مژگان
27 آبان 94 13:32
اااااااای جاااااااااااااااان! ماشاالله جیگرشونو بخورم من که اینقدر ماشالله اینقدر ناز شدن! الهی خدا بهتون ببخشه. الناز جان خیلی خیلی اسپند دود کن! موقع شیر دادن برای همه ی زنان عالم دعا کن! چه اونایی که مامان شدن چه اونایی که میخوان مامان بشن و چه اونایی که در آینده تصمیم دارن مامان بشن. از طرف ما دو تا جیگر طالاها رو ببوووووووووووووس
الــنـــازجوون
پاسخ
مرسی مزگان عزیززززززززززززززززززم چشم خانمی...ولی من شیرخشک میدمفداتشم حتما دعامیکنم اگه لایق باشم خانمی خدا ایشالا حاجت دل همه ی بندگانش روبده و به زودی زود شما و اقای همسرهم نی نی داربشید