آزمایشگاه قــــدس
سلام
دوستای خوبم تعزیه هاتون قبول باشه انشالله که حاجت گرفته باشید
من حالم خوبه شکرخدا...
چن وقت بود میخواستم برم زامایش خون اما نمیشد....هی میگفتم قبل تاسوعا عاشورا که نشد قبلش شوهرعمه ی همسری فوت شدن شنبه که تو خونه ی روستایی داییم ایناجمع بودیم یهو شوشو صدام کرد رفتم بیرون گفت که اقا محسن فوت شدن...همون جا زنگ زدو مرخصی گرفت...فردایکشنبه من و شوشو و عمو و زن عموی شوشو هم توماشین ما رفتیم خوی...خدایا پدر مادرامون رو برامون نگه دار ما بدون اونا نمیتونیم...اون روز انقد گریه کردم که هنوزم باگذشت یه هفته چشام درد میکنن...همون شب برگشتیم ارومیه چون فرداش تاسوعا عاشورا بود و مراسم رو همون یه روز گرفتن و قرار شد پنجشنبه مردم باز جمع بشن شهرستان برن...قبلش میخواستم برم اما یهو تصمیم گرفتم با ژیلا بریم آزمایش خون...رفتیم اما چون پنجشنبه بود گفتن شنبه بیا و منم اصراری نکردم و انداختیمش روز شنبه..همون پنجشنبه شب با مامان و بابام وشوشو رفتیم خونه ی مادرشوهرم برای عرض تسلیت چون مامانم اینا نشد برن شهرستان برای مراسم....دیروز با اقای ولیپور همکارشوشووخانم بچه هاش رفتیم خرید یکم گشتیم و اومدیم خونه...شب با اعظم خانم هماهنگ شدیم بعد گذاشتن دخترش تومهد باهم بریم هم یه دوری بزنیم هم بریم من ازمایش بدم...فک میکردم همونجا جواب رو میگیرم چون قبلا اونطوری بود...گفتن که عصربیا...امروزم که شوشوماموریته و منم اومدم خونه ی مامانم الان میریم یه امانتی زن عموم دست من داره بدم بهش و یکم بشینیم و بعدش بریم نتیجه ی ازمایش رو بگیریم...وای نمیتونم تصورکنم اگه مثبت بود چیکارباید بکنم...یا نه اصلا مثبت نیست...نمیدونم هیچ نظری ندارم فقط شمارو به خدا برام دعا کنید خیلی محتاج دعاهاتونم
از امروز با همسری قرار گذاشتیم که نماز بخونیم خدایا خودت هدایتمون کن
یاعلی