دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 22 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

آزمایشگاه قــــدس

1393/8/17 14:54
381 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

دوستای خوبم تعزیه هاتون قبول باشه انشالله که حاجت گرفته باشید

من حالم خوبه شکرخدا...

چن وقت بود میخواستم برم زامایش خون اما نمیشد....هی میگفتم قبل تاسوعا عاشورا که نشد قبلش شوهرعمه ی همسری فوت شدن شنبه که تو خونه ی روستایی داییم ایناجمع بودیم یهو شوشو صدام کرد رفتم بیرون گفت که اقا محسن فوت شدن...همون جا زنگ زدو مرخصی گرفت...فردایکشنبه من و شوشو و عمو و زن عموی شوشو هم توماشین ما رفتیم خوی...خدایا پدر مادرامون رو برامون نگه دار ما بدون اونا نمیتونیم...اون روز انقد گریه کردم که هنوزم باگذشت یه هفته چشام درد میکنن...همون شب برگشتیم ارومیه چون فرداش تاسوعا عاشورا بود و مراسم رو همون یه روز گرفتن و قرار شد پنجشنبه مردم باز جمع بشن شهرستان برن...قبلش میخواستم برم اما یهو تصمیم گرفتم با ژیلا بریم آزمایش خون...رفتیم اما چون پنجشنبه بود گفتن شنبه بیا و منم اصراری نکردم و انداختیمش روز شنبه..همون پنجشنبه شب با مامان و بابام  وشوشو رفتیم خونه ی مادرشوهرم برای عرض تسلیت چون مامانم اینا نشد برن شهرستان برای مراسم....دیروز با اقای ولیپور همکارشوشووخانم بچه هاش رفتیم خرید یکم گشتیم و اومدیم خونه...شب با اعظم خانم هماهنگ شدیم بعد گذاشتن دخترش تومهد باهم بریم هم یه دوری بزنیم هم بریم من ازمایش بدم...فک میکردم همونجا جواب رو میگیرم چون قبلا اونطوری بود...گفتن که عصربیا...امروزم که شوشوماموریته و منم اومدم خونه ی مامانم الان میریم یه امانتی زن عموم دست من داره بدم بهش و یکم بشینیم و بعدش بریم نتیجه ی ازمایش رو بگیریم...وای نمیتونم تصورکنم اگه مثبت بود چیکارباید بکنم...یا نه اصلا مثبت نیست...نمیدونم هیچ نظری ندارم فقط شمارو به خدا برام دعا کنید خیلی محتاج دعاهاتونم

از امروز با همسری قرار گذاشتیم که نماز بخونیم خدایا خودت هدایتمون کن

یاعلی

پسندها (1)

نظرات (4)

نورا
17 آبان 93 15:14
الناز جونم خوشحالم برگشتی روزی چند بار میام وبت ازت خبری نبود .ایشالله ایشالله جوابش مثبت باشه و همه مون خوشحال شیم.عزیزم از ته دل واست دعا می کنم .اگه هم نبود نگران نباش خدا خودش ی وقت میده که اصلا فکرشو نمیکنی.من دوره درمان این ماهمو شروع کردم از عصر میرم که آمپولامو بزنم.راستی النازی همسرتون آز دادن؟خودت عکس و آزمایش دادی؟ قالب نو مبارک عزیزم.باور کن نماز خوندن خیلی خوبه اصن برکت میاره به خونه.من همسرم سر وقت میخونه ولی خودم خیلی نه.همیشه فراموشم میشه یا سهل انگاری می کنم تو خوندنش.جالبه منم نیت کردم از این به بعد سر وقت بخونم.برات دعا می کنم خانمی
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام دوست عزیزم.... اول از همه تا یادم نرفته...نمیدونم شما به من درخواست دوستی دادی یا من به شماقبول کنیم تابیایم تو نی نی گپ هم بتونیم چت کنیم نه اینکه همش پیغام بذازیم....مرسی دوستم منفی شد و اما بازم شکرخدامیکنیم...انشالله اخرین دوره ی درمانت باشه خانمی...منم میرم امشب امپول میزنم تا پ بشم و برم دکتر
بابا و مامان
17 آبان 93 16:55
سلام عزیزم ایشالاه که با خبر خوش میای اگه یه وقت خبری نبود ناراحت نشو عزیزم حتما خیری توش هست ایشالاه به زودی به مراد دلت برسی خدا تازه درگذشته را هم بیامرزه
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام عزیزدلم...نه متاسفانه خبری نبود امیدم به خداست و شکربخاطرش...مچکر خدا رفتگان شماروهم بیامرزه
بابا و مامان
17 آبان 93 17:05
خصوصی گلم
فریبا
17 آبان 93 17:39
عزیزمممممممممممممممممممم الناز جونم انشالاه که هر چی خیره پیش بیاد انشالاه که خدا زود حاجتتو میده انشالاه دیگه غم نبینی و همش شادی باشههههههههههههههههههههههه امیدت به خدا دوست دارم
الــنـــازجوون
پاسخ
مرسی عزیزدلم...