دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 22 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

من بازاومدم

1393/8/4 16:17
376 بازدید
اشتراک گذاری

فرارسیدن ماه محرم رو به همه دوستای نی نی وبلاگیم تسلیت میگم....عزاداریهاتون قبول و التماس دعا

چن وقته ننوشتم و واقعا اصلا مث سابق حسی به نوشتن ندارم اما برای دلخوشیم شده میام و گاهی حتی اگه نظری هم نذارم پستاتون رو میخونم...منوواقعاببخشید...روحیه ست دیگه کلا خرابه به بزرگواری خودتون ببخشید منوبوس

روزای پاییزیم خیلی زود زود میان و میرن و بدم نمیگذره ولی خب مث همیشه فکرم درگیره...درسته مث سابق درگیرش نیستم اما خب دله دیگه....دیگه سنم ایجاب میکنه تنهاییم ایجاب میکنه که یه همدم از خون خودم داشته باشم...نمیشه دیگه چیکارکنم وقتی خدانمیخواد برای خدا استغفرالله تکلیف تعیین کنم؟پس بیخیالش

اما این ماه باز دوباره عقب انداختم....یعنی خدایا من انقد تنبلی داشنم؟این ماه زیاد امید به نی نی دارشدنم نداشتم و ندارم چون داروی گیاهی برای رحمم استفاده میکردم...اما اون روز یه خانمه ماما که رفته بودیم پیشش زنگ زدم و شرایطم رو گفتم از ترشحم و اینک چن روزی از وقتم گذشته رو گفتم...گفتم ممکنه حامله باشم گفت اره ممکنه یه تست بکن...منم یه ذوقی کردم  وشب رفتم تست خریدم اما باز مث همیشه چشم یه خط بیشتر رو بی بی چک ندید....24باید میشدم و امروزکه 4آبان هستش خبری نیست و هنوزم بلاتکلیفم و منتظر توروخدا برام دعاکنید...چهارپنج روزم مونده تا چهل روز زیارت عاشورام تموم بشه....شاید معجزه ای شد...اما هرچی هست هنوزم امیدوارم هنوزم خدای خودمو دوس دارم چون مصلحتم همینه...شکـــــــــــــرت خداجونم

امروز 15 روز رزیم کاناداییم تموم شد...حدود چهارکیلو کم  کردم خوبه بدک نیس اما من انتظارم 6.7کیلوبود....ولی شکر

ایشالا اگه همسری اجازه بده یه دوره هم میگیرم...ناگفته نمونه جاری مهربون هم رزیم بنده رو جویاشدن و امروز سومین روزش رو میگذروننخندونک

خدا انشالله حاجت دل همتون رو بده...دلتون خوش باشه.....تو عزاداری هاتون منم یادکنید یه دل شکسته ای که خیلی دیگه داره انتظارش کش پیدامیکنه...دوستون دارم خدانگهدار

پسندها (3)

نظرات (4)

فریبا
4 آبان 93 18:23
سلام الیی خیلییی دلم برای نوشته هات تنگ شده بود قبول باشه انشالاه که خدا حاجتت رو زودی میده دوستم ناراحت نباش صلاح کار هممون دست خداست ای وللللللللل با ارداه 4 کیلو خیلی هم خوبه مبارکه خوبه تو ی کاری میکنی که جاریتم یاد بگیرهههههههههههههههههههههههههههههه بابا بگو ی کاری از خودت بکن خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ دوست دارم التماس دعا
الــنـــازجوون
پاسخ
فـــــــــــــــریبا جونم ابجی ماهم دوست دارم...امیدوارم خدا حاجت دل همه بنده هاشو بده یه گوشه چشمی هم به ما داشته باشه...اره اراده کردم و خیلی راضیم...جاریه دیگه ماشالله جدیدا خیلی پیشرفت کرده
بابا و مامان
4 آبان 93 18:41
عزیزم ارزو می کنم به حق این ماه عزیز به ارزوی دلت برسی
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام دوست عزیزم....عزاداری هاتون قبول باشه انشالله...امیدوارم
نورا
5 آبان 93 10:39
سلام الناز جونم خوبی عزیزم؟ناراحت نباش گلم ایشالله خدا بهت ی نی نی میده و از تنهایی بیرون میای.عزیزم من این دوره 5تا آمپول زدم و قرص لتروزول هم مصرف می کنم اما الان بی بی چک زدم منفی بود.واقعا نمیدونم مشکلم چیه و چرا باردار نمیشم.نمیگم ناراحت نشدم ولی بازم امیدم به خداس.شرایط من از شما بدتره تو ی شهر غریب و از صب تنهام تا شب تا همسر برگرده از سرکار.تنها امیدم بچه س که خدا نمیخواد بهم بده .به قول خودت زوری که نمیشه بخوایم.هر چی خدا صلاح میدونه ایشالله اون شه.برات دعا می کنم از تههههه دلم که خدا دلتو شاد کنه.
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام عزیزم مرسی شماخوبی؟برای تنهاییت ناراحتم اما چه کنیم مجبوریم خواهر تا وقتی نی نی نیومده وضع همینه...عزیزم منم شرایط تورو دارم...فعلا منتظرم میمونم ببینم چی قراره بشه دعات میکنم دعام بکن عزیزم
زهراخ
11 آبان 93 11:24
سلام عزیزم خوبی؟دعامیکنم به حق این ماه عزیزخداحاجت دل همه روبده به خصوص النازجون دوست ارم