تولد یه همسر آسمونی
فردا سی شهریور...تولد همسرم همه زندگیمه
امروز پست مخصوص تولد رو گذاشتم چون فردا یکم درگیرم نمیرسم...
من کادومو خریدم...بادکنکام رو خریدم...الانم یکم دیگه ایشالامیریم براری سفارش کیک...
فردا هم از صبح مامانیم میادو بابام پیشم و شام هم داداش با خانمش وامیر میان شام از بیرون سفارش میدیم...
خدا سایه ی هیچ مردی رو از سر خانم بچه هاش کم نکنه....الهی آمین
دوستای گلم امیدوارم خوش باشین
دو روزه از کمر به بالام یه دردی دارم خیلی اذیت میشم نمیدونم چم شده...اما محبوری امروز خونه رو تر تمیز کردم...
این روزهاهم فقط متفورمین میخورم و فولیک اسید....به امید خدا خیلی زد مامان میشم و همسری مهربونم بابا میشه من میــــــــــــــــــــــدونم
دیشب رفتیم دنبال همکاری همسری و خانم و دخترش فاطمه ورفتیم پارک جنگلی نمایشگاه...خوب بود خوش گذشت با همکارای همسری اشنا شدم وگشتیم و اومدیم خونه...
امیدوارم فردا خوب باشه و یه خاطره توذهن عمر من...خیلی خوبی باهام خیلی خوشبختم که دارمت دوست دارم و امیدوارم تااخر عمرم برام بمونی و برات بمونم
دوستون دارم