سومین سالگرد عروسی مون مبــــــــارک
مهربانم با وجود تو، مرا به الماس ستارگان نیازی نیست
این را به آسمان بگو
تو به قلب من شادی و به جانم روشنایی می بخشی
سالروز یکی شدنمان خجسته باد . . .
امروز سومین سالگرد عروسی مونه...رفتیم تو سال چهارم
امیدوارم تاعمر داره و عمر دارم یه لحظه ازم جدا زندگی نکنه و ازش دور نمونم و همیشه و همیشه....فقط و فقط دلخوش یه دونه همسر مهربونم باشم...
دیروز وقت پریم بوداما نیــــــــــومداما باز امروز بی بی چکم منفی شدباز وسوسه شدم....خواستم اگه مثبت شد امروز یه خبر توپ برای همسری داشته باشم...چه خبر بهتر از بابا شدن برای مهربون منهمین که داشتم تست میکرد گریه میکردم تو دلم التماس میکردم به خدا که خدا جونم دیگه اخرین بی بی چکم باشه و اینو دو خط ببینم....اما قربون خدا بشم بازم میخواد منتظر باشم.....تونوبتماگه بگم ناراحت نشدم دروغ گفتم....اما خب بعدش به خودم اومدم...وقتی خودم بقیه رو دلداری میدم چرا خودم بشینم غصه بخورم...پس بیخیال دنیا...بیخیال غصه
امروز همسری ارومیه هستش چهار به بعد میاد ببینیم بعد از ظهر برنامه مون چیه...
صبحی نقدا کادمو گرفتم
دیروز که پ نیومد امروزم تا الان خبری نیست...صبح خونه رو م رتب کردم و جارو کشیدم و گفتم یه پست بذارم بدوام برم دوش بگیرم بیام نماز و انشالله بعدش ساعت سه شروع تلاوت جز نهم قران...بچه ها ..دوستای گلم تو این روزای مبارک....برای همتون دعامیکنم انشالله خدا به تک تک آرزوهاتون جواب بده و بهترین ها رو براتون در نظربگیره....یه دنیا خوشبختی ارزوی من برای همه شما..چه اونایی که مث من متظرن..چه اونایی که نی نی تو دل دارن....همیشه دلتون شادباشع به حق همین روزای مقدس