خـــــــــــــــــــــدایا
خـــــدای آسمونـــــــــــــا......خدای بی همتای من....خدای روزای ماه رمضون....خدای مهربونیها....خدای لحظه های دم افطار که با زبون بی زبونی خواهش میکنم که سهم همه منتظرا رو بدی منم حاجت روام کنی....خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدایا منو این ماه شرمنده ی همســــــــــــرم و مادرم و دل خودم نکن...
همسری که الان هرکاری میکنم میگه نکن الناز اذیت نکن خودتو به خودت فشار نیار.....باهاش از سفره بی بی رقیه میگم و نفرات رو میشماریم و از دلخوشی هامون میگیم...هرروز با مامانم از نذری که برای رمضان داریم میگیم...خـــــــــــــــــدایا منو شرمنده ی این دوتا فرشته ی زندگیم نکن....بابام بفهمه داره پدربزرگ میشه از خوشحالی ذوق میکنه ....الناز همش میگه میخوایم نی نی تو بغل کنیم زود بی بی چک بزن....خدایا یعنی میشه این ماه منم بی بی چکم دوتاخط نشون بده خیلی رویا شده برام دیدن این صحنه
خـــــدایا دستمو بگیر نذار بیفتم... نذار خرد شدم نمیدونم این ماه اگه نشه دیگه چیکار باید بکنم...
دیروز یه اشتباه کردم صبح بی بی چک زدم تا شب با شوهرم لج و کل کل کردم
خدایا منو ببخش
امروز مامان شوشو زنگید و گفت فردا افطار دختر عموی مادرشوهرم دعوت کردن شوشومم گفت که نمیتونیم چون ماموریتم.....بالاخره بعد یه ماه یادشون افتاد یه پسرم دارن
خـــــــــــدایا کمکم کن