دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

معذرت میخوام دوستای گلم

1393/4/3 13:37
312 بازدید
اشتراک گذاری

ســـــــــــلام مامانا...دوستای گلم

منوببخشید که ناراحتتون کردم پست قبلیم خیلی بد بود حالم بد بود نمیدونم چیا نوشتم

نمیدونم این کسالت و بی حالی چی از جونم میخواد؟

دیروز همسری ساعت 16:20رسید خونه میاندواب بودن...نهارم اماده بودم قبل اینکه شوشو برسه رفتم یه دوش گرفتم بدجوری گرمم بود و ضعیف انگار توان نداشتم یه لیوان رو دستم بگیرمرفتم حموم و اومدم مث همیشه موهامو خشک نکردم همیشه سراین با شوشو بحث داریم اما خب گفتم هوا گرمه و منم که نمیرم بیرون موهامو یه کوچولو با حوله خشک کردم  اما نه کامل....دیگه نمیدونم بخاطر اون یا دلیل دیگه ای داشت یه سردردی گرفتم بی سابقه سمت راست سرم انگار مته گذاشته بودن داشتن سوراخ میکردنیا یه چی داشت از داخل کلمو میخورد...خلاصه شوشوکه اومد یکم دردم فراموشم شد نهارخوردیم یکم کنار هم خرج و دخل رو حساب کردیم و گپ زدیم بعد به پیشنهاد من رفتیم ساپورتایی که اضافه خریده بودم و مخصوص زمستون بود رو پس دادیم و چن تا تابستونیشو خریدیم و چن تا لباس و بعدش یه کادو برای زن داداشم که فردا تولدشه و بعد یه دور زدیم و اومدیم خونه ی بابا ایرج...بابا ایرج خبرای خوبی برامون داشت کارای وکالت و زمینا داره حل میشه و این یعنی خیلی زود صاحبخونه میشیم و شکر خدا بخاطر بابای مهربونم و یه دنیا محبتشمن همون طور سردرد داشتم و تازه بدترم شده بود....دیگه پامیشدم چشام سیاهیمیرفت و سرم داشت میترکید....یکم نشستیم و اومدیم خونمون شوشو پیشونیم و سرم رو ماساژ داد و موقع خواب هم یه روسری به سرم بست و بازم نمیتونسم بخوابم یهویی خوابم رگفت تا اینکه هفت برای بدرقه ی شوشو بیدارشدم و پاشدم دیدم خدایا بازم درد دارماین بارخ وابیدم و نه و نیم بیدار شدم و دیدم سردردم کمتره اما بازم درد هست نمیدونم چم شده خدا رحم کنه

همه ی اینارو گفتم که بگم ممان چقد مهربون و ماهن منی که هنوز نمیدونم نی نی اومده تو دلم یا نه بخاطر فرشتم یه مسکن سردرد نخوردم که نکنه برای فرشتم ضرر داشته باشه حالا ببین اونایی که نی نی تودلشون چیکارمیکنن یا بچه دارن و وقتی میبینن بچه شون غم و مشکل داره چی میکشن....خدایا هیچ مادری رو غصه دار بچش نکن...الهــــــــــــــــــــــــی امین

امروز سوم تیر تولد بهترین دوستم ژیلای عزیزمانشالله هرچی از خدا میخواد بهش بده و دلش شاد باشه....و فرداهم تولد یه دونه زن داداشم النازه

انشالله یه عمر پیش داداشم بهترین زندگی رو داشته باشن و خوشبخت کنارهم و هرچی از خدا میخوان بهشون بده..الهی امین

فردا شوشوم میره سقزبانه....نمیدونم دیگه تولد رو میندازن برای پنجشنبه یا همون فردا....

خلاصه خدا جونم خدای خوبی ها سهم همه رو بده منم فراموش نکن

یــــــــــــــــــــــــــــــــــاحق

پسندها (8)

نظرات (11)

سحر
3 تیر 93 13:58
عزیزم دو سال که چیزی نیست برای اینکه صاحب نی نی بشی اصلا نباید بهش فکر کنی اون وقته که میبینی تو دلت جا خوش کرده این تجربه خودم بود که واست نوشتم
الــنـــازجوون
پاسخ
سحرجون سلام خوبی عزیزم؟دوسال برام ده سال گذشته سختم بود؟چطئر شماهم خیلی منتظربودین؟ادرس وبلاگتون رو ندارم که
غزاله
3 تیر 93 14:42
ایشالا که همه این دردها مقدمه اومدن فرشتته... سعی کن به خودت فشار نیاری و اگه دیدی ادامه دار شد برو پیش دکتر حتما....
الــنـــازجوون
پاسخ
ایشالا غزاله جونم فداتشم کجایی چرا خبری ازت نیس؟بی وفاشدیا
بــــــــــــاران
3 تیر 93 15:00
اندکی صبـــــــــــــــــــــــــــــــر سحر نزدیک است و خدا همین نزدیکی هاست وما همه کنار همیم الی جون دل هممون برات روشنهههههههههه به نی نیت فک کن به سیسمونیش به شیر خوردنش تو مامان میشی خیلی زود
الــنـــازجوون
پاسخ
فدای دوست خوشکلم بشمممممممممممممممممممممممممممم انشالله عزیزم فداتشم الهی امین
فریبا
3 تیر 93 17:21
انشالهههه مامانی الی گلییییییییییییییییییییییییییییییییی راستی الی خرداد تولدشونه یا تیر؟؟؟فکر کنم اشتباه نوشتیااااااااااااااااااااا؟؟؟؟تولدشون مبارککک باشه مبارکه خریداتتتتتت تو بهترین خواهر شوهریییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
الــنـــازجوون
پاسخ
فدای تو ابجی مهربونم.....تیر عزیزم عههه اشتباه نوشتم؟حواسم نبوده تصحیحیش میکنم عزیزم مرسی و توبهترین دوست دنیایی
زهراخ
3 تیر 93 21:39
سلام نفسم خوبی امیدت ب خداباشه یکی ازفامیلای مابعداز17سال خدایه دخترنازبهش دادی انشاا...النازجون منم خدای دختریاپسرهرکدوم ک دوست داری بهت بده بوووووووووووووووووووووووووس نفس منخیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی گلی راستی تولدژیلا وزن دادشت روتبریک میگم
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام عزیزم شکرخدا بخاطر این محبتش....مرسی عزیزم فداتشم
مهسا
4 تیر 93 1:55
عزیزه دلم چرا خودتو ناراحت میکنی آخه دو سال که چیزی نیست به خدا بیخودی خودتو عذاب میدی انشا... به همین زودیا صاحب نی نی میشی به خدا توکل کن قربونت برم ناراحت نباش بووووووووووووووووووووووووووووس
الــنـــازجوون
پاسخ
اخه خیلی تنهام یه تنها منو بهتر درک میکنه ...اره زیاد نیست اما بهم سخت گذشته...ایشالا عزیزم خدا حاجت شمارو هم بده و هیچ گرهی تو زندگیت نداشته باشی گلم میبومست
(مامان سویل)
4 تیر 93 10:30
سلام الناز جون خوبی؟ الهی که همه ی اینا ختم به خوشی میشن گلم
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام شهره جوووووووووووونم خوبم شماخوبی گلم؟پسرو دختر گلت چطورن؟فداتشم انشالله انشالله ایشالا برام دعا کن عزیزم
آجی عارفه
4 تیر 93 12:15
آخی عزیزمی... تولد زن داداشیت مبارک الناز جونم.... ایشالا همیشه شاد باشی
الــنـــازجوون
پاسخ
فداتشم عزیزمممممممممم مرسی عزیزم زنده باشی....مرسی همچنین گلم
مامان ستاره
5 تیر 93 1:37
انشاالله که این ماه با پست خبر خوش میای جیگری
الــنـــازجوون
پاسخ
ایشالا عزیزم همچنینی خودتم خیلی زود خبر خوش بهمون بدیییییی
سحر
5 تیر 93 19:14
عزیزم من واسه دخترم وبلاگ درست نکردم . آره عزیزم من حدود 7 سال بود که تو انتظار بچه بودم که با کاهش وزن و خوردن داروهای تجویز شده و مهمتر از همه بیخیالی خدا واسم یه دختر خوشگل و زیبا هدیه کرد . اصلا نباید واسه حامله شدن حساس باشی چون استرس خودش مانع حاملگی میشه. موفق باشی
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام عزیزم خوبی سحر جونننننن عه میگم اخه اما از من میشنوی اگه وقتشو داری حتما یه وبلاگ بزن از تجربیاتت بگو استفاده کنیم و بیشتر از اطلاعاتت استفاده کنیم...جدی میگی هفت سال؟چن کیلو وبدی؟چقد لاغری کردی؟اینارو برام خصوصی بگو تا یکم امیدبگیرم....اره یکم بیخیالی خیلی خوبه دعام کن خیلی محتاج دعاتونم
مامان بهزاد
6 تیر 93 20:53
الناز جون نیستی دیگه کجایی الو الو [متفکر
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام مامانی خوبین شما؟اومدم اپم عزیزم