آمپول نایاب من
سلام
خوبید دوستای گلم؟
امروز بعد اینکه همسری رو بدرقه اش کردم و رفت اومدم لالا تلفن خونه رو قطع گوشیمم سایلنت کردم از خستگی و بدن درد داشتم هلاک میشدم...بالاخره ساعت 10:15 چشمامو باز کردم به کارایی که باید میکردم فکر کردم که خونه رو تمیز میکنم و به خودم میرسم.....یهو گوشی رو گرفتم دستم دیدم همسری 4-5بار تماس گرفته زنگ زدم با صدای گرفتم باهاش صحبت کردم گفت الناز کجایی نگرانت شدم اخه گفتم خواب بودم....گفت لباس بپوش برو داروخونه داروهاتوبگیر دوستم سپرده برات نگه داشتن....گفتم بخدا نمیتونم برم اصلا حالشو ندارم اخه قرار بود توخونه کار و ورزش کنم...گفت باشه پس به داداشت بگو بره گفتم نمیخوام...خلاصه گفت الناز برو منم گفتم فعلا نمیدونم.....بعدش رفتم دست و صورتم رو شستم اومدم زودی اماده شدم و به همسری زنگیدم که من دارم میرم....رفتم دم در خونه سوار تاکسی شدم و رفتم جلو داروخانه امیر المومنین تو خیابان سرداران پیاده شدم و اسمم رو که دیدن گفتن بله سفارشتون رو کردن خلاصه خداروشکر البته داروهام یه ورق کلومیفن و یه ورق لتروزول بود و یه آمپول menopur که آمپولش یکم قیمتش بالابود 67000 هزار دادم و اومدم...قراره پنجشنبه آمپول رو بزنم و شنبه برم برای سونو دوباره.....توراه چندین بار به خونه مامانم زنگیدم دیدم نیس یادم افتاد قرار بود مامان بزرگم رو ببرن آزمایشگاه....چندین بار زنگیدم اخرسربه گوشیش که گفت الناز توراهم گفتم من حال ندارم برم خونه دارم میام خونه ی شما.....رفتم و سوارماشین شدم و اومدم....خدا سایه ی مادر پدرتون رو همیشه بالاسرتون نگه داره و رفتگان رو بیامرزهاومدیم یکم گپ زدیم و بعدش باباییم اومد ونهارخوردیم و دارومو خوردم رفتم نیم ساعتی خوابیدم وای بیدارشدم دیدم چه شکم دردی دارم خدای من...بیدارشدم یکم گذشت همسری اومد غذاشو خورد رفت دفترپیش بابا اینا...خخخخخخ الان رسیدن شوشو و بابا....
خلاصه دوست جونام دعا کنید زودی مشکلم حل بشه منم دل دارم...منم میخوام مامان بشم برای نی نی نازم خرید کنم با وجودش تو دلم زندگی کنم....خدایا کمکم کن...حاجت قلب همه رو بده هرکی منتظره زودی مامان بشه هرکی نی نی تو دلشه ازهرچی استرس و نگرانی دور باشه ونی نی نازش سالم و سلامت بیاد تو بغلش.......الهی امین