دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

رفتنمون کنسل شد....فردا میریم

1393/3/13 16:18
148 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

دیشب من دور از همسری عزیزم بودم و خونه ی پدری هرچند یه خونه ی گرم و صمیمی هستش اما اول خونه خودم.....ازصبح تب خاصی داشتم پاهام جون نداشتن شب بدترشدم داخل لبم افت زده بودم اصلا حالم خوش نبود...ساعت 1رفتم اتاق و خوابیدم...اما صبح که بیدارشدم دیدم حالم بهتره و خواب خوبی داشتم

الانم باباییم داره سریال دونگی میبینه مامانم سبزی پاک میکنه تا دلمه بادنجون درست کنه منم ظرفای نهاروشستم و اومدم نشستم....الاناست که النازهم بیاد اخه مامانم بدون داداش و زن داداش اینجور غذاها از گلوش پایین نمیرهبه الناز گفتم گفت که میان....شوشو ساعت19:30 اینامیرسه سویچ دست منه میدم بهش و میره ماشین رو بیاره ببریم جنسای ارایشگاه رو بدیم بعد بیایم خونه ی باباایرج....رفتن امروزمونم کنسل شد...چون شوشو دیرمیرسید بااینحال گفت اگه میخوای حرکت کنیم...گفتم نه بابا واجب نیست که خسته ای رانندگی هم میکنی...

قرار شد فردا ساعت 6-7صبح راه بیفتیم بریم خوی اول بریم پیش ماما بعد خونه ی عمه  پروانه ی شوشو بعدش  راه بیفتیم پلدشت خونه ی پسرعمه ی شوشو...البته برنامه اینا اگه قاطی پاتی نشهامروز فاطمه خانم وحید زنگ زد گفت الناز دیگه بیاید ها چشم به راهیم...ازاون طرف دخترعموی شوشو ازدیرزو همش میزنگه میگه الناز نیاید دیگه باهات حرف نمیزنم و کلی تهدیدببینیم کجاهاباید بریم....

امروز زیر شکمم یه دردای خاصی حس میکنم که همیشه قبل پ خیلی کم داشتم...خداکنه پ نشم اخه باید روز دوم پ برم آزمایش هورمون بدم....اگه بشم که نمیتونم برم باید یه جای مخصوص برم برای این ازمایش که وقت گرفتم.....بازم خدا هرچی صلاح بدونه....

یکم پیش رفتم یه دوش گرفتم لاک زدم و به خودم رسیدم....

خدا همه بنده هاشو به راه راست هدایت کنه...و مواظب همه باشه

میبوسمتون دوستان

پسندها (8)

نظرات (5)

بــــــــــــاران
13 خرداد 93 16:43
خدا شانس بده کجا گیر میاد اینطور مادر شوهرهایی انشاالله تعطیلات خوش بگذره عزیزم مارو هم که گذاشتی تو خماری بی بی نزاشتیقبل سفرت بزار و مواظب خودتم باش
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام عزیزم خوبی باران جووونم.....فداتشم عزیزم اره الحمدالله ماکه شانس نداشتیم.....عزیزم فداتشم بی بی نزدم و پ شدم خداروشکر حالمم خیلی خوبه
زهراخ
13 خرداد 93 18:08
سلام گلم انشاا....بهتون خوش بگذره عاشقتمئ بوووووووووووووس
غزاله
13 خرداد 93 21:22
عزیزم ایشالا که خیره.... هر جا که میرین بهتون خوش بگذره مراقب خودتون باشین....
الــنـــازجوون
پاسخ
مرسی غزاله جونم
فریبا
14 خرداد 93 11:15
عزیزم به سلامتی امیدوارم خوش باشییییییییییییییییییییییییییی و بهت خوش بگذره از بس خوبی و گل همه میخوان بری پیششون دوست دارم انشالاه که نشانه پری نیست
الــنـــازجوون
پاسخ
قربونت بشم عزیزدلم
مامانی
17 خرداد 93 11:55
توفیق الهی قسمتتان شده تشریف بیارید.منتظرتونم