یه روز گرممممممممممم
سلام
وااااااااااااااااایکه چقد هوا گرمه خــــــــــــــــــــــــداجونم
دیروز همسری خوش تشریف داشتن ساعت قبل 17 رسیدن خونه با کلی شوق و ذوق و لبخند و مهربونی و بـــــوسنهار خوردیم چای کنارهم خوردیم قرار شد بریم دندانساز برای دندون شوشو....پاشدم حاضر شدم رفتیم دکتر وبعدش رفتیم برای من مانتو تابستونی و مانتو مشکی خریدیدمو بعد یکم خرت و پرت و بعدش یه دور زدیم و اومدیم خونه ی بابا ایرج...یکم نشستیم شام خوردیم و ساعت12اینا اومدیم خونمون....
صبح همسری رو بدرقه کردم رفت ماکواومدم لالا و ساعت 10 اینا بیدار شدم دیدم بعــــــــــــله اعظم جون اس ام اس پشت اس ام اس ....خواست که بریم بیرون....پاشدم حاضرشدم و رفتیم سرقرار...با اعظم جون و دختر گلش فاطمه(خانم و دختر همکار شوشو) رفتیم خیابان مافی که برای فاطمه تخت و کمد پسند کنیم ...وای چه سرویس هاییی داشتن دلم ضعف رفت واسه نی نی نداشته ام که قراره یه روززززززززززززززززززی بیاد و من تو همچین تختایی بخوابونمش جیگرموضمنا امرزو با یکی از بهترین دوستای نی نی وبلاگیم دوست وایبری هم شدیم غـــــــــــــــــــــــــــزاله جونمخوشحالم از داشتنت و بودنت غزاله جونم.....
امروز شوشو بیاد شاید پیشنهاد بدم بریم خونه ی باباشضمنان وامدنی گوجه سبز خریدم.....بدجور هوس کرده بودم اوردم انقد خوردم خخخخخخخ
دوستون دارم
به امید روزای خوب دوستام