دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 25 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

چه شب دلگیری

1392/12/15 20:01
355 بازدید
اشتراک گذاری

سلام هستی مامان فداتشم الهی که انقد نازداری و همچنان اجازه ی ورود نداری جون دلم...فعلا خبری نیست وبلاتکلیفم نفسم...تواین تنهایی و بیکسی فقط به تونیازدارم عزیزدلم...امروزازصبح بیشترش بیکاربودم یکم سر رومبلیا یکم مشغول شدم و بعدشم همش سرم توگوشی بود...قبل ظهر راضی بودم بابایی بره عروسی همکارش امابعدش خواستم منصرفش کنم دیدم نمیشه گناه داره بره یکم تفریح کنه اماباخودم گفتم پس گناه من چیه که همش بی اونم....همش تنهام....همش ساعت و دنبال میکنم که وقت بگذره ببینمش...گفتم بیخیال...بعش گفتم رسیدنی اطلاع بده باهم بریم خونه لباساتوخودم بهت بدم بپوشی...امابعدکه عصبی شده بودم اس دادم گفتم خودت برو من نمیام...اونم قبول کرد...شب بعدعروسی میاددنبالم ومیریم خونه خودمون...خداجونم چیزی ازاین سال نمونده دل همه منتطرارو همه مشکل دارهارو شادکن و گره ازکارشون بازکن......الهی آمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

Sheida
15 اسفند 92 21:09
آمين منم حالم بدجور گرفته ست...
الــنـــازجوون
پاسخ
آخی عزیزم الهی فداتشم
زهراخ
15 اسفند 92 21:14
سلام ابجی جونم خیلی قشنگ نوشتی بودی قربونت برم وقتی خوندم گریم گرفت
الــنـــازجوون
پاسخ
فداتشم عزیزم نه گریه نکن این روزاهم میگذرن
نیلوفر جون
15 اسفند 92 23:07
منم حالم بدجور گرفته ست...واقعاچه شب دلگیری
الــنـــازجوون
پاسخ
چراعزیزم?شمابراچی
پرتو
15 اسفند 92 23:34
الـــــــــــهـــــــــــی آمـــــــیـــــــن عزیزم
مامان یاسمن و محمد پارسا
16 اسفند 92 0:16
خدا ارزوی همه ارزو مندان و براورده کنه انشالاه
الــنـــازجوون
پاسخ
الهی امین عزیزم
مامان محیا(ارام جانم)
16 اسفند 92 9:11
خدا از اعماق وجودت بشنوه خواهرجون
فریبا
16 اسفند 92 10:43
سلام گلم انشالاهههه که به حق همین روزا نی نی ات اومده باشه توی دلت و از تنهایی در بیایی
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام عزیزمانشالله و به همین زودیا نی نی تو ابجی جوووووووووووووووووووونم
باران
17 اسفند 92 9:42
سلام خیلی حساس نشو عزیزم شکرخدا کن که خانوادت کنارتن/راستی چرا توهم به عروسی نرفتی؟تنهادعوت شده؟ باران کنجکاو
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام اره زیادی حساسم...نه خانمی فقط شوشو دعوت بود برای شب توتالاربودن همکارسابقش بود دیگه خانمها رو دعوات نکرده بودن که.....فداتشم باران کنجکاو
مامان محیا(ارام جانم)
18 اسفند 92 12:35
چه خوش خیال است ... فاصله رامیگویم ! به خیالش ، تو را از من دور کرده ؛ نمیداند ، جای تو امن است ... اینجا میان قلبـــــــــــــــــم
الــنـــازجوون
پاسخ
عـــــــــــــــــــــــــالی مرسی عزیزم زیبابود