دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

مردم و زنده شدم

1392/12/5 15:14
192 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

روز خوش دوستای گلم...

15:10 دقیقه و من یه نیم ساعتی میشه نشستم و بیکارم...

امروزم انباری ر و  تمیز کردم و کلی خسته شدم

صبح بیدار شدم با مامانم حرفیدم بعدش اومدم نیم ساعت پیاده روی فعلا میخوام ویبره نزنم چون ممکنه مامان شده باشم خخخخخخخنیشخندشوخی کردم....بعد تردمیل 3 تا لیموشیرین خوردم ...اصلا اشتها ندارم قهربعد رفتم سر انباری یهو دیدم کل وسایلا رو ریختم وسط خیلی سختم اومد اما باید تمومش میکردم...یه چن بار خودمو کوبوندم این ور  اون ورخندهاما خب در کل زنده ام...

امروز همسری خوی هستش و قراره تا5بیاد حالا یکم این ور اون ور...بعدش قسمت باشه میریم برای خرید ...یه تراز هم میخرم ببینم در چه حالم....الانم یه بندی انداختم و نشستم برنامه ی مسابقه ی عروس مادرشوهرارو از شبکه ترکیه میبینم بعدش میرم حموم سرتاپا گردوخاکم

دوست جونام دوستون دالم...ماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان ستاره
5 اسفند 92 15:52
رمز پست جدیدم بنابه دلایلی تغییر کرد اگه خواستی بخونی برو تو خصوصی برات گذاشتم عزیزم ....
الــنـــازجوون
پاسخ
چشمممممممممممم
فریبا
5 اسفند 92 16:14
سلام الناز جون خسته نباشی خدا قوت آره کار انباری یکم مشکله خدارو شکر که تموم شد ایشالاه این ماه مامانی گلم
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام عزیزدلم مرسی شماهم خسته نباشی خاوهر...دیگه از پا افتادم جونم در اومداما بالخره امروز تموم شدم...مرسی انشالله
زهراخ
5 اسفند 92 16:48
مامان یاسمن و محمد پارسا
5 اسفند 92 17:52
خسته نباشی عزیزممرسی خانمی قربون شما
مامان ستاره
5 اسفند 92 22:47
خسته نباشی عزیزم .... مواظب خودت باش
مامان ستاره
6 اسفند 92 2:53
دلم برات تنگ شده چرا پیدا نیستی عزیزم ... اگه نا خواسته باعث ناراحتیت شدم معذرت میخوام عزیز دلم حال خوشی نداشتم ولی الان فهمیدم که نباید نا امید باشم و زود از کوره در برم .... منو ببخش آبجی گلم بوسسسسسسسسسسسسسسسس خیلی دوستت دارم عزیزم .... بخدا قصد ناراحت کردنتو نداشتم عزیزم اصلا منظوری نسبت بهت نداشتم عزیزم .... بهر حال شرمنده ام عزیزم و معذرت می خوام
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام.......... شدم ستاره ی سهیل...... نه بابا کجا ناراحتم کردی خانمی من خیلی دوست دارم جیگرخودمی....قر بونت بربم هرگز ناامید نباش خدا خیلی بزرگه بدتر از ماها تو اوج ناامیدی خدا نسبت بهشون لطف داشته و سهمشون رو داده شکر کنیم به درگاهش
فرشته مامان محمدرضا
6 اسفند 92 4:41
سلام الناز جون خوبی؟ انشالله که همیشه خوش باشی. راستی دیروز منم برنامه صدا سایان رو میدیدم و کلی هم به لباس مجری خندیدم بالاتنه توری سبز با دامن نقره ای خخخخخخخخخخخخخ
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام عزیزدلم.... مرسی همینطور.....اره منم دیدم همون قسمت رو عزیزم....خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
نیلوفر جون
6 اسفند 92 23:36
خسته نباشی عزیزم
الــنـــازجوون
پاسخ
مرسی قربونت عزیزم
مامان محیا(آرام جانم)
6 اسفند 92 23:42
سلام برشما خانم فعال.واقعاخوش ب حالت.من ک خیلی تنبلم ورزش تعطیل. ایشالا نی نی زودی بیاد تو دل مامانیش لینک شدید............