دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

من چقد فعال شدم خــــــــــدایا

1392/12/3 23:16
169 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستای گلم.....وای که چقد دلم براتون تنگ شده بود

خدایا شکر که یه فرصت دیگه داد تا بیام و یه پست جدید بذارم

روز اول خونه تکونی اتاق

روز دوم خونه تکونی اتاق خواب

روز سوم که امروز باشه آشپزخونه

اوووووف مردم بخدادوسه شبه این ساعت از شب که میشه انقد خمیازه میکشم عجــــــــــیب....امروز افتضاح خسته شدم....دیروز جمعه تاعصر کار کردم...شوشو جون صبح 10:30 رفت تا 1 اومد..بعد اومد تخت و روتختی اینارو با هم درستشون کردیم...بعد نهارخوردیم ساعت 2:35رفت باشگاه....بعدش رفت ارایشگاه و اومد خونه یه دوش مختصرگرفت اومد گفت النازی اماده شو بریم برات تردمیل بخریمدوسه روز پیش فقط در حد حسن های تردمیل حرفیدیدم  اما حرف از خریدن نزدیم...دیروز یه لحظه کپ کردم...رفتیم چن جا قیمت پرسیدیم شرایطش خیلی خوب بود...بعدش رفتیم برای شوشو خرید عید کردیم....برعکس شده اول خانمها باید به فکرشون باشن و تیپ بزنن ما رفتیم برای شوشو کلی خریدکردیم و کلی جیبمون وخالی  کردیم و 500 هزار پـــــــــــــــــــربعدش رفتیم خونه ی باباایرج...اونجا با حرفای مامانم از خریدن تردمیل منصرف شدم...

دیگه تمصمیم گرفتم پولمو خرج خرید عید و چن تیکه طلا بکنم...امروز همسری ارومیه بود...دست یکی از همکارای سابقش 300-400پول داشت..از یه طرف اون پول جور شد...از طرفی هم حقوقشو گرفت و خلاصه همه چی جور شد...یهویی شوشو گفت پاشو بریم تردیمل رو بخریم...من دو دل مونده بودم خدایا طلا بهتره یا تردمیل...بعدش گفتم بابا بیخیال طلا زودی اماده شدم و رفتیم...خداروشکر به سلامتی هدیه ی شوشویی جون رو به خونه اوردم وساعت 9 راهش انداختن و یه چن تا کالری سوزوندمناگفته نماند...روزز خیلی سختی داشتم امروز ...من یه عادت بدی دارم میگم امروز که مثلا شروع کردم اشپزخونه رو تمیز کنم هرجورشده باید تا شب تمومش کنم حتی استراحت نمیکنم و بکوب کارمیکنم....صبح داشتم کف اشپزخونه رو دقیقا مث کوزت پاک میکردم اونم با دستم و دستمال به دست که یهو دستم رفت زیر کابینت بالاتر از مچ دستمو همچین برید زیر کابینت که یه لحظه کبود شد و بعدش خون زد بیرونخدامیدونه اون لحظه یه ان خونه دور سرم گشتشوشو که اومد دید مث همیشه گفت الناز این چه وضعشه بابا من نمیخوام تو کار کنی ...خخخخخخخخخ نه مامانت میاد تمیز میکنه؟والا....خلاصه یکم عسل زد به چسب زخم و اورد گذاشت رو زخم من...فردا هم از کار خبری نیست امروز قرار بود ساعت 6-7 برم برای پرو مانتو که اونم نشد ..خانم خیاط تماس گرفتن گفتن فردا 11تا12 حتما بیا...منم قرار شد دیگه هم فردا رو خستگی در کنم و به کارام برسم...خداکنه مانتو اون بشه که میخوام اخه من خیلی سختم میاد انتخاب مانتو و در کل لباس

از فردا شروع میکنم به کم خوری و ورزش...چون من یه اخلاق بدی دارم...بیرون نمیتونم برم تنهایی پیاده روی... متاسفانه اوضاع جامعه هم بد شده شوشو اجازه میده برم همه جا رو بگردم اما من اهلش نیستم واسه همین گفت خونه میمونی بیکار لااقل مشغول باش و روحیتو درست کناز بس که بداخلاق شدم این اواخر دلش برام سوخت خخخخخخخخخخخخخخ

دوستای گلم دوستون دارم مرسی از پیامهاتون واقعامــــــــــــــرسی.....هرجا هستین دلتون خوش و لبتون خندون انشالله

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

نیلوفر جون
3 اسفند 92 23:21
باران
4 اسفند 92 9:45
خسته نباشی خانم زخمی بیشتر مواظب باش وای آشپزخونه تمیز بشه انگار 90 درصد خونه تکونی رو کردی/خیلی خوب کاری کردی ترد میل رو به طلا ترجیح دادی خیلی خوبه البته نه کنارش بزار نه زیاده روی کن در حین راه رفتن موزیکم گوش کن حال میده مبارک باشه خریدهاتون آقایون دنگ ودونگشون کمه اما ماهانه صدتا مغازه رو زیر و رو میکنیم آخرشم از خریدمون چندان راضی نیستیمانشاالله سال بابرکتی براتون باشه/نی نی خان هم تشریف بیارن و میارن انشاالله
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام عزیزممم اره والا زخمیم دیگه اره عزیزم اشپزخونه سخته کارش....خوشبحال اقایون......کارشون راحته ...انشالله نی نی همه مون همزمان بیان بووووووووس
فریبا
4 اسفند 92 11:28
مبارکااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا باشه انشالاهههههه سال خوبی باشه برات خستهههههههههههههه نباشییییییییییییییییییییییییییییییییی گلم ناراحته دستت شدم مواظب خودت باشه
الــنـــازجوون
پاسخ
عزیزممم قداتشم مرسی گلم نگران نشواجی جون عسل درمانی کردم خوب شده دستم بوووووس
زهراخ
4 اسفند 92 17:29
سلام عسلم کادوی که شوشوواستون خریده مبارک باشه عزیزم اینقدخودتوخسته نکن راستی دستت خوب شد؟انشا...لب شماهم همیشه خندون باشه بوووووووووووووووووووووووووووووووووس
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام عزیزم خوبی.....مرسی خانمی فدات ای بهترم مرسی،،،فداتشم دوست جوووووونم
غزاله
4 اسفند 92 19:44
عزیزم خسته نباشی خوش به حالت که شروع کردی.من به هیچ عنوان فرصت ندارم.مواظب باش این اخر سالی بلا سرت نیاد دور از جونت.تردمیل هم مبارک باشه ایشالا هر چی کالری اضافه داری همه نیست و نابود شه و برنگرده...
الــنـــازجوون
پاسخ
فداتشم خانمی.به هرحال بایدشروع کنی انشالله که خیره عزیزم..اره والامیترسم اخرسالی نیست و نابودسم قبل چربی هاخخخخخخخ
مامان ستاره
5 اسفند 92 22:54
وای مبارکه الناز جونی خیلی ذوقیدم دست شوشو درد نکنه .... الهی به سلامتی عزیزم ...
الــنـــازجوون
پاسخ
مرسی عزیزدلم
تیارا
11 مهر 93 20:31
لطفا جک بزاریدمیسی