دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

زود نبود....

1392/11/14 14:09
360 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام سلام

از دیشب یه دردایی داشتم...نگو خبراییه

دیشب همسری ساعت8 رسید خونه....بعدش چایی و شام و بعدش یکم گپ زدیم...

دیدم بدجوری بی خواب هستش پیشنهاد دادم زود بخوابه هرچند بهش احتیاج داشتم که باهام حرف بزنه و کنارم باشه...اما خب رفت خوابید دقیقا ساعت10:30بود...منم بیکار بودم یه سر به فیسبوک زدم ...بعد یهو دیدم فریبا جون اومد رو خط...خیلی خوشحال شدم اخه خیلی کم پیش میومد اون موقع هر دو انلاین باشیم...یکم گپ زدیم درد دل کردیم

خلاصه ساعت 12:30 اینا بود که رضایت دادیم  که بریم بخوابیمصبح همسری سرحال وقبراق بیدار شد چون شب  زود خوابیده بود...رفت شرکت و ساعت8:30 زنگ زد که میاد برای صبحانه منم زودی چای و صبحانه رو اماده کردم خوشحال بودم که امروز ارومیه ست و احتمالا بعد ظهر بریم بیرون و احتمالا خرید....اومد داشتیم صبحانه میخوردیم که گفت جلسه داریم بعدظهر  دیگه من اون لحظه خواستم اینطوی شماما خونسردیمو حفظ کردم و فقط اینطوری شدمبیچاره چیکار کنه دست خودش نیست که.....واقعا متاسفم که ناراحتش میکنم....اما خوب منم حق دارم تنهایی سخته....بعدش زودی اماده شدم و لپ تاب رو برداشتم و گفتم من دارم میرم....گفت کجا....کفتم خونه ی مامانم....سرراه منورسوندخونه ی مامانم و الانم تلپم خونه ی مامان....یکم دیگه خودشم میرسه اینجا نهارشو که مامانم زحمت کشیده قورمه سبزی خوشمزه درست کرده میخوره و بعد میره شرکت....اوووووووووف چقد حرف زدمواینکه صبح بیدارشدم  دیدم پری خانم تشریف اوردن....اصلا ناراحت نشدم چون میدونستم این ماه هم نمیای...عزیزدلم نی نی نازم عاشقتم شب خواب دیدم...

وای عزیزم تو خواب بغلم بودی وای که چقد شیرین بود....یه نی نی ناز سفید پوش خوشکل که دست دوستم بود رفتم نی نی رو تحویل بگیرم از دوستم طاهره جون...به نی نی تو شیشه شیر دادم یهو دیدیم همه شو برگردوند....منم عوض اینکه پاکش کنم بردم سربچه رو گرفتم زیر شیراب صورتش پر شد از اب عوض اینکه بترسه یا گریه کنه دیدم نی نی نازم زد زیرخنده مث ادم بزرگ قهقه میزدم...چقد سرتق بودی خخخخخخخبعد قرار شد با بابایی بریم برای پوشک بگیریم و شیردوش....توراه بابایی رو گم کردم....مامان جان یهو دیدم تو یه جای ناشناخته ام انگار روستا بود دیدم 100تا سگ وحشی افتادن دنبالم من میدوم اونا دنبالن میان....به پام نمیرسیدن در عجبمسگ دیدن تو خواب خیلی بده....دشمن هستش و غیبت...خدا میدونه پشت سرم چیا که نمیگن....فدای سرم....مامانی من فقط عاشق توام عزیزم.....زودی بیا که دلم لک زده برای داشتنت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

باران
14 بهمن 92 14:36
اونقدر بهم میگیم امید داشته باش تا بشه ملکه ذهنمون/مردا هم اگر پابه پای احساسات ما بشینن دیگه زندگی به درد نمیخوره پس خداروشکر با کارشون سرگرمن/راجب خوابت انشاالله نی نی خوشگل وسفیدت رو خدا بهت زود ببخشه/اما نگیریش بچه رو زیرآب/راجب سگ ها هم خوب شد از دستشون در رفتی فریبا هم الهی بمیرم براش که این همه غصه میخوره/الناز جونم دوستت دارم مواظب خودت باش
الــنـــازجوون
پاسخ
دقیقا همنیطوره خواهرم.....خدا هممون رور صبر بده و زودی به مراد دلمون برسیم انشالله....اره دیگه بی تحربه بودم بچه رو داشتم خفه میکردم خخخخخخخخخ سگ نگو اژدها بودن برای خودشون بخدا...اره خدا فریبا رو دلشو شاد کنه من مطمئنم خدا معجزشو نشون میده انشالله...مرسی عزیزدلم منم دوست دارم مواظب خودت باش
زهرا
14 بهمن 92 14:42
سلام دوست عزیز وبلاگ جالبی دارین، منم به تازگی یه سایت خرید اینترنتی شارژ موبایل راه اندازی کردم، چون هزینه تبلیغات اینترنتی بالا است، برای افزایش محبوبیت سایتم تو گوگل به کمک شما نیاز دارم. اگه لطف کنید سایت منو تو وبلاگتون با عنوان فروشگاه شارژ موبایل لینک کنید کمک بزرگی به من کردین www.sharj10.ir ممنون
مامان الناز
14 بهمن 92 15:21
ایشالاه که خیره خوابی که دیدی امیییییییییییییییییییییییییییییییین بلند گفتم شاید صدامو بشنوه
الــنـــازجوون
پاسخ
انشالله عزیزدلم مرسییییییییییییییییییی
mami92
14 بهمن 92 16:50
سلام منم از این خوابا زیاد میبینم البته قسمته سگ و نه !!!!!!!!!!!!!!! اینکه یه فرشته ی زمینی دارم خدا کنه هر چه زودتر خدا بهمون نی نی های سالم عطا کنه دوس داشتی به وبم سر بزن و اگرم با لینک موافق بودی خبرم کن
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام خانمی خوبین؟خوشبختم از اشناییتون....بله خواب میبینیم به امید تعبیرشون.....لینک شدید با افتخار
مامان ستاره
14 بهمن 92 21:06
انشاالله که خیره عزیزم .... وای نی نیت بغل من بود الهی من فداش شم .... منم پریشب خواب دیدم سه ماه باردارم خیلی حس خوبی بود ولی وقتی پا شدم دیدم خواب بودم .. البته من به فکر خوابیدم ... از موقعی که شوشو موافقت کرده هر شب دارم می خوابم به فکر می خوابم ......... خیلی دوستت دارم الناز جونی
الــنـــازجوون
پاسخ
انشالله عزیزم.....فداتشم ابجی....وای بارداریییییییییییییییییییییییییییییی....عزیزدلم انشالله زودی تعبیرمیشه گلم...منم دوست دارم عزیزدلمممممممممممم
مامان ستاره
14 بهمن 92 21:08
وای الناز آخه آدم بچه رو می گیره زیر شیر آب خخخخخخخخخخخخخخخخخخ دو روزه می کشیش که جانم ......شوخی می کنم تو یه مادر نمونه می شی
الــنـــازجوون
پاسخ
بی تجربه بودم خب خخخخخخخخخخخخخخخخخخ...فداتشم عزیزم
فریبا
15 بهمن 92 16:50
سلاااااااااااااااااام الناز گلم مرسی که توی پستات همیشه اسممو میاری ممنونم از همه ی مهربونیهاتون هم تو هم باراننننننننننننن دوستم باز هم خوب که پری اومد تا از این حال دربیایی خودش ی نعمته الهییییییییییییییی به حق همه ی روزهای خوبت خیلییییییییییییی زود نی نی سفیدو خشگلتو بغل بگیری خواهری
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام عزیزم ارادت داریم ما ابجی جون خیلی دوست دارم اره راحتم که خداروشکر باز پری تاخیر نداره.....انشالله نی نی هامون باهم بیان...نی نی من نی نی شما نی نی باران جون نی نی دوستم طاهره نی نی دوستم امینه وای همه شوننننننننننننننن
مامان یاسمن و محمد پارسا
15 بهمن 92 22:58
انشالاه خیره عزیزم
خاله سوینا
16 بهمن 92 19:10
سلام نامزد منم واسه ارمیه هست میشه با هم دوست شیم
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام خوبین؟به به پس قراره همشهری بشسیم؟بله حتما....
زهراخ
18 بهمن 92 20:13
سلام عزیزم انشاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا... که خیره گلکمممممممممممممممممممممممممتوکل به خدا