دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 25 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

خدایا ...

1392/10/28 16:57
260 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

نی نی نازم ......همه دلخوشی من بعد بابایی فقط تویی اونم فقط فکرو خیال تو ...خیلی به بودنت کنارم و داشتنت....بغل گرفتنت...بوئیدنت نیازدارم....بااینکه الان دیگه مث سابق استرس اومدنت توامهی که هستیم رو ندارم چون مطمئنم دیریازودبالاخره میای..اما مامانی خوب دل تنگم چی؟تنهاییام چی؟جواب دلمو چی بدم؟بابایی هرروز میره بیرون سرکار هرروز اتفاقات جدید حالا خوب یابد میفته...امکا من همش خونه حبسم و هیچ دلخوشی ندارم...اجازشو دارم همه جابرم اما دارم خودمو حروم میکنم و از موقعیتم استفاده نمیکنمواین خیلی بده.....

امروز صبح زن دایی النازت تماس گرفت و شام دعوتمون کرد...اخه تولد دایی سجادته....امروزم بابایی سلماس بود و ساعت3رسید خونه....امروزنتونستم با فریبا جونم چت بکنم و دلم براش تنگه...همیشه ساعت 3به بعد میومد اما امروز خبری ازش نیست و منم تنهام و همسری لالا کرده قراه ساعت 5 بیدارش کنم و بریم دنیال مامانم و بریم خرید و برای داداشم کادو بخریم از طرف مامانم...خداشانس بده تولد داداشمه مامانم برای عروسش کادو میخرهماکه ندیدیم از این کارا برامون بکنن.والــــــافردا بابایی عوض اینکه پیشم باشه و تعطیل باشه اما میره سقط چیکارکنه دست خودش نیس.....منم امروز وسایلامو برمیدارم....اعم از لب تاب و لباس و...برمیدارم ببرم خونه بابا خالی کنم فردا از صبح میرم تلپ شم اونجا دلم میگره خوب از خونه خودمون میرم....خدایا خودت کمکمون کن....

الان پست فریبا رو خوندم خیلی ناراحت شدم...واقعا ها ما اینهمه ادم اطرافمون هست اما باز تنهاییم...

چیکارکنیم خدا دوسمون نداره لابد...

دیروز رفتم شوشو رو به خرجش انداختم یه سارافون بافتنی خریدم با یه الک قرمز خوشرنگ....گفتم ازاین به بعد دعوا و قهر کردنا خرج دارن

چن وقته از خانواده ی شوشو بیخبریم.....پریروز لیلا زنگ زدم چون شب قبلش زنگ زده بود و ماهم خونه نبودیم....من زنگ زدم یکم حرف زدیم..بعد به مادروشوزنگیدم کسی جواب نداد...بعد فرداش که دیروز باشه مادرشوشو زنگید حوصله نداشتم چون باشوشو قهربودیم جواب ندادماون روزم شوشوگفتم از مامانت اینا چه خبر؟گفت خبری ندارم.....اخه تااین نره و زنگ نزنه قربونشون برم یه خبر از بچه شون نیمگیرن....گفت بخوای شب بریم دیدنشون....گفت نه تورو خدا میخوام یه مدت اعصابم اروم باشه و متلک هاشون رو نشنوم......گفت باشه و دیگه حرفی از اونم بابت نزدیم وخداروشکر همه چی ارومه...

برم شوشو رو بیدارکنم با اینکه همچین خوابیده که دلم نمیاد بیدارش کنم....بریم دنبال مامان..

دوستای گلم بیقراری نکنیم و منتظرباشیم تاببینیم خدابرامون کی و چی رو مصلحت میبینه..دوستون دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

پرتو
28 دی 92 21:49
مژده دهيد چون كه هفته وحدت آمده ميلاد امام صادق و پيمبر رحمت آمده كاش در اين جمعه از آسمان ندا دهند اي منتظران ظهور،منجي بشريت آمده ولادت پيامبر اكرم(ص) و امام صادق(ع)تبريك و تهنيت باد.
الــنـــازجوون
پاسخ
میلاد مبارک
فریبا
29 دی 92 10:51
سلاااااااااااااااااااااااممممممممممم دوست جونی خودم چطوری خشگل خانم؟؟؟؟شرمنده که دیروز تنها بودی خونه ی مامان بودم رفته بودم کوزت بازی...قربون دلت برم منم مثل تو هستم انشالاهههه نی نی ها صدای دلمونو بشنون و خیلیییییییییی زود بیان و ما رو از تنهایی در بیارن...عشقم مبارک خریدات انشالاه به سلامتی بپوشی.خیلیییییییییی عزیزی برام الناز جونم دلمم ی عالمه تنگه برات
الــنـــازجوون
پاسخ
سلاممممممممممممممممممم خانمی خوبی عیزم.خسته نباشی گلم مامان گلتم سلام میرسوندی عزیزم..اره خیلی تنها بودم و دلتنگت بودم...خوب کردی رفتی تنهایی دلت تنگ میشد عزیزم....مرسی ابجی نازم...الهی امین انشالله زودبیان و ماروهم شادکنن گلم....دوست دارم بوووووووووووس...امروز صبح شوشورفت ماموریت و فرداغروب برمیگرده...منم صبح اومدم خونه ی باباییم...انشالله تا شب دلم نگیره از نبودنش...
مامانه کیاناوهانا
29 دی 92 12:33
سلام الناز جون خوبی دوستم ...امیدوارم روزگار بر وفق مرادت باشه ...دلم برات تنگ شده بود اومدم عرض ارادت ودوستی بکنم...
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام عزیزدلم...خوبین؟نی نی های ماهتون چطورن؟مرسی عزیزممممممممممممممممممممممم خیلی لطف کردین ممنونم
maman sonia
29 دی 92 13:07
یمن مقدم رسول خاتم معطر آمده محیط عالم مولد صادق آل محمد مقارن گشت با میلاد احمد میلاد نبی اعظم (ص) و امام صادق (ع) مبارک باد
الــنـــازجوون
پاسخ
میلاد مبارک
مامان الناز
30 دی 92 0:00
سلام الناز عزيزم خوبي خانم به ما سر نميزني كم پيدايي اميدوارم هر چي به صلاحته همون بشه
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام مامانی خوبین؟اره انگاری بی وفاشدم......اما نه نمیام وقتی هم میام زودی مطلب میزنم و میرم......ببخشید دراولین فرصت چشم
مامان یاسمن و محمد پارسا
30 دی 92 11:38
الناز جونم غصه نخور عزیزم همه چیز و بسپار بخدا
الــنـــازجوون
پاسخ
خانمی فداتشمممممممممم مرسییییییی
مامان ستاره
1 بهمن 92 0:27
تولد داداشت مبارک عزیزم .... من موندم تو کف این شکلکها که اینارو از کجا میاری خخخخخخخخخخخ خیلی باحالن