دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 24 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

من و یه دکتر دیگه(دکترقریشی)

1392/8/28 15:04
206 بازدید
اشتراک گذاری

ســـــــــــــــــــلام

من باز اومدم  بایه روحیه ی توپ و عالیامروز صبح ساعت9:37دقیقه رسیدم سرقرار دخترخاله جونم رو دیدم که چن دیقه جلوتر از من رسیده بود...رفتیم طرف  مطب دکترقریشی....یه چن نفری بودن رفتیم و منتظرنشستیم......راستی دوستم الهام جون که از نی نی سایت آشناشده بودیم و چند بارم بیرون  رفته بودیم یه چن روز قبل شک کرده بود که حامله ست امروزم رفت آزمایش و با جواب مثبت برگشت خداروصدهزار مرتبه شـــــــــــــکراومدوآزمایشش رو به دکتر نشون داد و خلاصه اینکه کلی خوشحالمون کرد....نوبت من شد  رفتم داخل...وای که چه دکتر خوبی...خوش اخلاق...مهربون....دکترقبلیمم که میرفتم دکتر عالی بود اما چون برام گفت دفعه دیگه آمپول میدم دیگه نرفتم و داروگیاهی استفاده کردم....خلاصه آزمایشات قدیم و جدید همه رو برده بودم همه رو دید و گفت که هیچ مشکلی ندارین...رفتم سونوگرافیم کردنوای که چقد بده این معاینه و سونوگرافی....خلاصه سونوگرافی هم چیزی نشون نداد و گفت که الحمدالله هیچ مشکلی نیست....برام قرص و دارو تجویز کردن و متوفورمین و دو تا داروی دیگه   برای تنظیم دوره ی  پریودم...آخش آمپول نداد البته نمیترسما فقط نمیخوام آمپول بزنم  حس میکنم عواقبش بیشترباشه....البته نظرمنه....خلاصه اینکه داروها رو نگرفتم قراره شوشو عصری بیاد و باهم بریم من داروهامو بخرم و یه دوری بزنیم...ازصبح هیچی نخورده بودم تا ساعت1:30اومدم 6قاشق برنج از شام دیشب داشتم خوردم و یه بستنی فروتاره یخی میوه ای که عاشقشم.....کالریش خیلی کمهنوش جونم....امروزم غذا درست نمیکنم چون همسری دیرکه میاد میریم بیرون بعدشم شاید رفتیم خونه بابا...

خداجونم دوست دارم...مواظب همه دوروبریام باش...بابامامانم و شوشو و داداش و زن داداشم...همه ی دوستام....انشالله خدا دلتون رو شاد کنه دوست جونیام....

یاعلی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

غزاله
28 آبان 92 15:18
خوب خدارو شکر خیال خودتم راحت شد.ما منتظر خبرای توپ هستیم.
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام غزاله جونم...خوبی عزیزدلم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اره خداروشکر....بله دیگه اما به دکترگفتم اگه میشه 3-4ماه جلوگیری کنم تا یکم لاغرترشم..گفت نه جلوگیری نکن اما پیاده روی رو برو............خلاصه اینکه مامخلصیم....
باران
28 آبان 92 16:05
سلام الناز جون انشاالله خبر بارداری خودت رو زود بدی/متفورمین اوایلش حالت تهوع داری نترسی/وزنتم کاهش میده خودبه خود ازغذاحالت بهم میخوره ودوس نداری زیاد بخوری/به نظرمن عرق رازیانه هم بخور هرشب نصف استکان ویک قاشق چای خوری عسل/تلخه ولی بخور/تودوران پرویدی مبادا بستنی بخوری سمه ها/منکه کلا سردی جماعت رو بوسیدم گذاشتم کنار/آخ که من چقدر حرص شمارو میخورم انگارخودم ده تا زاییدم
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام عزیزم....مرسی همچنینی خواهرجون....اره عزیزم یه دور استفاده کردم...نه بابا من بیدی نیستم که به این بادا بلرزم.خخخخخخخخخخخخخ...اره رازیانه هم میخورم یکی دوروز اولیل خوردم بعد یکی گفت که تاثیزنداره که هیچ ضررم داره...اما حالا باز استفاده میکنم...نه دوران پ نیمخورم بستنی شکممو نگه میدارم خخخخ... عزیزم حرص نخور فداتشم...فداتشم انشالله ثمره ی این تلاشتومیبینی و زدوی مامان میشی انشالله
عاطفه
28 آبان 92 17:07
عزیزم تو رژیمت همه چی بخور اما کم...مواظب باش رزیم اشتباه نری.... من یبار سر خود گرفتم با اینکه وزنم کم شد اما موهام ریخت خیلی.. راسی بم سربزن
الــنـــازجوون
پاسخ
بله همینطوره....مواظبم خانم جان...من یه بار با اصولش طبق رژیمی که دکترداده بود 28کیلکو کم کرد شدم مانکن و هیچ اتفاق بدی برام رخ نداد خداروشکر اگه رو اصولش باشه خیلی خوبه
فریبا
28 آبان 92 19:23
سلام الناز جونم...خوبی؟؟قربونت برم خیلی خیلی خوشحالم برات که مشکلی نبود...ایشالاه به همین زودی ها خبر بارداریتو بهمون بدی....عزیزمی؟؟؟رژیمو شروع کردی...خیلی هم سخت نگیر تا بدنت کالری لازمو داشته باشه برای نی نی...دوست دارم دوست جونم...مواظب خودت باش
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام خانمی خوبی عزیزدلم؟مرسی گلممممم....انشالله ولی عجله ای ندارم و هنوز وقت داریم بابا من و شما و امثال ماهنوزخیلی وقت داریم...فدات مواظب خودت باش عزیزم
آیدا
28 آبان 92 19:57
خوب خدا رو شکر که هیچ مشکلی نیست.به لطف خدا ایشاالله به آنچه که میخوای می رسی
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام ایداجون ...مرسی عزیزم...همچنین.....چه خبر ازشما؟به کجارسیدین؟
مامان یاسمن و محمد پارسا
29 آبان 92 8:43
خدا را شکر که مشکلی نبوده ایشالاه با خبر خوش به زودی
مامان ستاره
29 آبان 92 14:30
انشاالله مبارکش باشه عزیزم ..... منم از دکتر زنان خیلی بدم میاد مخصوصا از معاینه و سونوش
مامان آینده
30 آبان 92 9:36
عزیزم خدا رو شکر خیالت راحت شد و الان باید بدون هیچ استرسی اقدام کنی یکی از مهم ترین موانع بچه دار شدن استرس داشتنه باید دلتو بزنی به دریا تا یه ماهی کوچولو بپره بغلت
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام عزیز دلم خوبی خانمی؟؟؟بله خداروشکر خیالم راحت ترشده....بله استرس کیلویی چند اصلا...کاملا ریلکسم....اصلا یه الناز دیگه ام....انشالله...امیدوارم هرچه زودتر وقتش برسه و شماهم نی نی بیارین...الهی امین
مامان الناز
1 آذر 92 1:27
خدا رو شكر عزيزم ايشالاه خدا دل تو را هم شاد كنه
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام مرسی عزیزم همنیطور انشالله دل شما شادبشه عزیزم دخترنازتونو از طرف من ببوسین