مامانی و دعاهاش
مامانی الان رفتم دم پنجره مث هرروزه هیئت عزاداری بود نگاه کردم گریه کردم دلم انگار خیلی پر بود...آخر سر بابایی دید نتونستم جلو خودمو بگیرم پرده رو گرفتم جلو صورتم هق هق کردم...خداجونم حاجت همه رو بده خدایا تواین ماه عزیز تو رو قسم به صاحب این ماه همه رو شاد کن با هر خبری که شادشون میکنه...خداجون همه منتظرمعجزتیم....خدایا قبولمون کن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی