دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 25 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

مبارکه

1392/7/25 0:43
380 بازدید
اشتراک گذاری

راستی یادم رفت بگم

عصری نشسته بودم موبایلم زنگ خورد

fatemeh  (خانم پسرعمه ی شوشوم)بود تعجب کردم خدایا برای چی زنگ زده؟

یه جورایی دلهره اومد سراغم...خواستم جواب ندم...

آخه اون باید الان بیمارستان باشه برای زایمان یا اینکه حالش خوب باشه خونش باشه...

جواب دادم با آرامش خاصی باهام صحبت کرد...گفتم خانمی خیره چه خبر...گفت الناز خانم انشالله خدایکی هم به شما بده...دیشب ساعت4 اینا دردم گرفته و الانم زایمان کردم و تمام شدم

یه نفس عمیقی کشیدم نمیدونم یه جوری شده بودم...

نی نی نــــــــــــــــــازش پسره

گفتم خــــــــــــــداروشکر...انشالله قدمش خیره و سایه تون رو سرش باشه همیشه

صورت ماهشو بپرس ...

خــــداحافظی کردیم(  حسادت نه اما آه حسرتی کشیدم )

خداروشکر....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)