دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 24 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

من میرم...

1392/7/25 0:35
295 بازدید
اشتراک گذاری

درووووووود

شبخوش

بگو آخه کارو زندگی نداری که ساعت 15دقیقه ی بامداد نشستی پای نت؟

نیم ساعتی میشه از خونه ی بابایی اومدیم...

صبح شوشوم ماشین رو برد تا صندلش رو هم درست کنه بعد رفته بود آرایشگاه اومد  نهارمون رو خوردیم ...قرار بود صبح ساعت9موهامو رنگ کنه بعد بره دنبال کارای خودش اما روز تعطیل بود دلم نیومد زودتر بیدارش کنم...خلاصه نهارمون رو خوردیم بعد موهای منو رنگید بلوند عسلی روشن که بهم میاد...بعدش رفت دوش گرفت منم بعد 50دقیقه موهامو شستم...بعدش رفتیم خونه ی مامان شوشو...(خداروشکر کسی ضدحال نزد)(کلی به خودم رسیدم)خواهرشوشوهم اونجا بود  و مامان شوشو بقیه نبودن...بعد بابای شوشو هم اومد و دور هم میوه شیرینی چای خوردیم...گفتن بیاین شام اما ما قرار بود شام بریم خونه ی بابا ایرج چون نخواستم دلشون بشکنه به شوشو گفتم یه لقمه بزنیم اون اصرار داشت که نخوریم...خلاصه یکم حرف زدیم...بعدش رفتیم خونه ی ددی بنده

عموم(خانم بچه ها رفته بودن ماکو برای عروسی داداشش اماده شن) داداش و زنداداش و مامان بابا بودن...خیلی خوب بود جو خونه...همه تبریک میگفتن...همه خوشکل کرده بودن...همه آقایون و خانمها اصلاح کرده بودن و خوشکل بودن...شام کوفته داشتیم ....

خوردیم و راجع به فردا که قراره یه مسافرت دو روزه بشه برامون حرف  زدیم...

ساعت12حرکت میکنیم به طرف قره ضیاء الدین و تا فرداش صبح___جمعه___اونجاییم و بعدش حرکت میکنیم

مطمئنا میترکونیم ...چون  اونجا عروسی هاشون رو خیلی باحال میگیرن...

شوشو شنبه باید پلدشت باشه...میگه بعد عروسی دیگه نیایم ارومیه و بریم خونه مامان بزرگش ساره جون بعدش شنبه عصربیایم ارومیه...

حالا ببینیم چی میشه...

دوستون دارم....دعاکنید من یه نی نی بیارم و بتونم مادری رو در حقش تموم کنم

آرزومند ارزوهای قشنگتون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

عاطفه
25 مهر 92 8:07
چشم حتما دعا می کنیم....
مراقب خودت باش الناز جون


مـــــــــــــــرسی قلبونت عسیسمممممممممممممم
شماهم مواظب خودت باش گلم....
فریبا
27 مهر 92 11:30
سلام الناز جونم.مبارک موهات باشه.....
خوبی فدات شم.....؟خیلی مواظب خودت باش........
راستی ممنون که تولد مامانو تبریک گفتی..لطف کردی...........
انشالاه این ماه هم نی نی ات بیاد.
راستی الناز جان من چطوری میتونم شما رو به لینک دوستام اضافه کنم.........
بلد نیستم......
نی نی گپ منظورت همون نی نی سایته؟


سلام فریبا جونم خوبی عزیزم..انشالله نی نی هامون زودی بیان و دیگه تنهانباشیم....خواهش میکنم وظیفه بود عزیزم...
عزیزم....بیا توصفحه وب من اون بالا تو مرورگر ادرس وب منو نوشتهwww.niniweblog.comاونو کپی کن برومدیریت وبلاگ.....بعد هشتمین گزینه رو انتخاب کن((پیوندهای وبلاگ)))روبزن....یه صفحه میاد...با سه تا کادر...httpp رو پاک کن و ادرس منو که قبلا کپی کردی رو پیست کن اونجا و عنوان هم اسم وبلاگ من یا اسم خودمو مینویسی که تو وبلاگت بااون اسم دیده میشم