منو اینهمه خوشبختی ....
سلام نفس مامانی
مامانی فداتشم چقد ناز داری عزیزم....اخ مامانی روزیکه بدونم میای میدونم یه بلایی سرم میاد از خوشحالیفکرکن یهو حالت تهوع بهم دست بده شک کنم که اومدی تو دلم بعدش بی بی چکم مثبت بشه آخ چه ذوقی بکنم من بابایی گفته دیگه فکر نی نی نکنم و هنوز خیلی فرصت داریم بعدشم ماکه مشکلی نداریم چرا خودمون رو ببازیم...فداش شم که انقد فهمیده هستشمامانی امروز لپ تاپم رو برداشتم و ساعت 1راهی خونه ی باباایرج شدم... خبردادن که امیر حالش نسبتا بهتر شده...بمیرم نگو قلبش ضعیف بوده مشکلی براش پیش اومده...خدایا همه مریضاروشفاشون بده الهی آمینالانم منتظریم بابایی بیاد بعدش بابایی شما یعنی مهربان همسر بنده تشریف بیارن و بریم شام خونه ی دایی سجاد شما...بعد عمری میریم خونشوننانازی بابایی خیلی خیلی خیلی بهتر از قبل شده...حس میکنم نسبت به قبل لجبازی های منم کمترشده بابایی هم که خوب بود خوبترشده و خیلی بهتر از قبل باهم کنار میایمراستی یه ترفندی پیش گرفتیم...چن شب پیش بابایی بهم گفت النازی خودت که میدونی من از اوناش نیستم که پاشم با رفیقا برم بیرون یا بهت نگم وجایی برم تنها تفریحمم استخره پس وقتی میگم میرم استخر بهم گیر نده و لجبازی نکنمنم بهش قول دادم...قرار شد بعد ازاین هر کدوم اخلاقمون بد شدو لج کردیم و دعوا شد ولجبازی کردیم اون یکی برگرده بهش بگه سنجدنشو....یا مثلا یه شخصیت کارتونی یا عروسکی بامزه رو استفاده کنیم تا فکرمون منحرف شه و از اون حال و هوا دربیایم وانگار نه انگارلینطوری بودیم و اینطوری شدیمخلاصه مامان و بابا خیلی جورن باهم عزیزمضمنا به توصیه ی دوستای عزیزم قرار شده شبا قبل خواب نصف فنجان رازیانه بخورم...کاسنی هم خوردیم یه دوره....دیگه میخوایم خود درمانی کنیم و عسل بخوریم دارچین و بادوم و گردومن و اینهمه خوشبختی محاله اصلا ولی خداییش نمیدونم چرا انقد خوشبین شدم و دلم روشنه برای اومدن نی نی حالا این ماه نه ماه آینده...به هرحال که میاد...اما خیلی مشتاقم ببینم پدرسوخته چه شکلی میاد...مث من میشه یا باباییش چشم رنگی و مو بور؟خدایا سالم و صالح ازت میخوامش لطفا...