منه خسته...
سلام عزیزان
سلام نی نی گوچولویی که ممکنه این ماه بیای یا اصلا به کل نیای....هرجور راحتی!!!
مامانی خیلی خسته ام امروز از صبح ساعت 9 اومدیم خونه ...قربون باباایرج بشم که با آقاافشین ما رو رسوندن وزودتر و راحت تر رسیدیم...صبح زود شروع کردیم و باباییم هم ظهر اومد برای نهار و نهار هم تن ماهی و برنج خوردیم که زود آمادش کردیم و عجله ای خوردیم...بعدش با مامانی رفتیم راه پله هار و یه جارو و تی بکشیم...که یهو همسایه مون هم خودشو رسوند و سه تایی 50-60 تا پله و بقیه جاهارو تمیز کردیم عجیب گردوخاک راه انداختیم خوبه ماسک گذاشته بودم والا خفه میشدم...خلاصه تموم شدیم و اومدیم کل پذیرایی رو جاروکشیدیم و تمام...فقط خدا میدونه چقد خسته شدم دیگه سرپا ایستادن واقعا برام سخته چشام سیاهی میرن...موند فردا که از خواب بیدارشدم البته اگر عمری باقی باشه انباری رو مرتب کنم و سرویس بهداشتی رو تمیز کنم و تمــــــــــــــــام...
ضمنا قراره یکی دو روز دیگه برم دکتر تغذیه و مث دوره ی گذشته اراده ام رو قوی کنم و کلی لاغر کنم...یاباشگاه میرم و یا با خانم همسایه میریم پیاده روی...خلاصه تصمیم گرفتیم و خدا عاقبتمون رو بخیر کنه