دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

عجب!!!

1392/7/5 0:41
414 بازدید
اشتراک گذاری

درود بر مادران فداکار و مهربون نی نی وبلاگی

شب همگی بخیر....

من که هنوز خوابم نمیاد شوشو تشریف بردن بخوابن و بنده یکم بی خوابی زده به کلم نشستم ومشغولمیه ساعتی میشه از خونه باباایرج اومدیم شام مهمون بابایی بودیم برا پیتزااومدم بدو بدو رفتم حموم و تامن بیام شوشو بس که خسته بود لالاکرده بود______پاک پاکم_____مژه

دوستان یه تصمیمی گرفتم ...ازاین به بعد میخوام هرچندتایکی از پستام راجع به مادرشوهر خواهرشوهر و جاریم باشه...خدایی طرفدار زیاد داره این بحثادروغ میگم بگین دیگهنیشخند

امروز بهتره بگم الان بدجوری شــــــــــــــــارژم

امروز صبح که از خواب بیدارشدم آماده شدم رفتم خونه خاله که از دیروز هماهنگ شده بودیم با مامان

خالم یکم کسالت داره بخاطر جراحی که پارسال داشته برا همین مامان و دختر خالم و عرس خالم اونجا برای خالم خونه تکونی میکردن و کمک بهم میکردن...بنده هم برای اینکه یکم حال و هوام عوض شه و چون خیلی وقته نرفته بودم دیدنشون رفتم اونجا

چن تا پست قبلی نوشته بودم که پسرخالمو و خانمش یه نی نی پسمل آوردن اسمشم گذاشتن آق محمدوای خدایا آخرین بار که دومین بار بود می دیدمش کوچولو بود و پوستشم تیره امروز دیدمش دهنم آب افتادچقد بزرگ شده بود

چقد پوستش سفیدشده بود

خــــــــــدایا خیلی وقته بچه به این کوچیکی نه دیده بودم نه بغل گرفته بودم

امروز انقد ذوق کردم  فکر کنم یه چن وقت بود همچین روحیه خوب نگرفته بودم انقد بابچه خوش بودیم که فکم درد گرفته بود بس که الکی باهاش حرف زده بودم و خندیده بودم اخر سر به شوشو SMSدادم که یه نی نی ناز توبغلمه

دیدم زودی تماس گرفت گفت الناز فیلم بگیر میام ببینم دیدم راست میگه خاطره میشه برداشتم عکس و فیلم گرفتم...

شب که شوشو جون اومد آوردم فیلما رو نگاکنیم هردوتامون یکی از اون یکی بدتر باشور و شوق فیلم و نی نی رو تماشا میکردیم آخرسر شوشوم یه نگاه معنی داری بهم کرد...یه جوری شدم...

ولی دید که واقعا حالم خوبه و چه رو حیه ای دارم...یه خداروشکر عمیقی هم گفت و ...

خدایا واقعا شکرت بخاطر همه داده ها و نداده هات

خــــــــــــــــــــــدایا من راضیم به رضات

میدونم دارم امتحان پس میدم و هنوز شاید طول بکشه تا منو لایق بدونی ولی صبروتحملش رو هم بهم بده و دلمو قرص و محکم کن و بهم ثابت کن که هنوز پشتمی هنوز هوامو داری

یــــــاخدا تنها امیدمی...

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

زهرا
5 مهر 92 1:09
ان شاالله به زودی نی نی بیاد
به منم سر بزنید خوشحال میشم.


انشالله دامن همه منتظرا سبز بشه عزیزم خدا برای ماهم بزرگه
مامان یاسمن و محمد پارسا
5 مهر 92 8:07
ایشالاه عزیزم به زودیی نی خودت وبغل می گیری


الهی امین
عاطفه
5 مهر 92 10:16
هههههههه....خوبه من که طرفدار پر و پاقرصش میشم....حتما بزاریا...


فداتشم حتماااااااااا