دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 25 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

خدایا

1392/6/31 18:17
416 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلم

مامانی حالش خیلی بده از صبح چسبیدم به زمین حرکت کردن برام عذاب آورشده همش سمت راستم میخوابم ازشانس من امروز باباییت هم یکم دیرتر میادساعت7 میرسه خونه و منم همش از درد به خودم پیچیدم و همش تلفن جواب دادم...ازطرفی هم این پری اعصابمو خراب کرد چطوربااین وضعیت برم پیش شکسته بند؟قرارشد دایی سجاد  و مامانی بیان دنبالم وبریم پیش خانمه که قراه خوبم کنه اما ترجیح دادم بابایی هم باشه مامانی برام دعاکن اولین باره به همچین دردی گرفتارشدم نه رو مبل میتونم بشینم نه دراز میتونم بکشم آخ خدایا سلامتی هیچ کس رو ازش نگیر ...الهی آمــــــــــــــین

دیگه اروم اروم میرم اماده شم بابایی اومد بریم پیش اون خانمه که معلوم نیس خونه باشه یانه...اصلا چه مدلی حالمو خوب میکنه درد میکشم مطمئنا..هرچندبابایی گفت بگیم مادربزرگش از چالدران بیاد گفتم نه بابا طفلی اون و چرا بکشیم اینجا خودمم که نمیتونم توماشین بشینم وگرنه میرفتیم چالدران پیش مامان بزرگ سارا که کارش حرف نداره...حتی بابایی راجع به مرخصی هم توشرکت حرف زده اما جدا نمیتونم برم...یا بذار پیرزن طفلی پاشه اینهمه راه بخاطرم بیاد ارومیه...

مامانا و دوستای گلم برام دعا کنید خیلی درد دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

آجی عارفه
31 شهریور 92 19:06
آخی الهی بمیرم الناز جونم ...نباشم..


خدانکنه ابجی جونم همه بدخواهات بمیرن الهیییییییییییییییی
فعلا که اقدام کردم رفتم گیشه یه خانمه یه دارو گیاهی بهم داد انشالله که زودی خوب شم
عاطفه
31 شهریور 92 19:10
سلام الناز جان...
عزیزم آخی ....فدات شم انشالله بهتر بشی..
منم دوروزیه از کمر درد و پا درد دارم میمیرم....خیلی بده..


سلام عزیزدلم
فداتشم توچرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خیلی مواظب خودت باش عزیزم
غزاله
31 شهریور 92 21:00
عزیزم خدا بد نده چی شده؟ایشالا زودی خوب خوب میشی برات دعا میکنم.


سلام خانمی خوبیییییییییییییییییییییییییی نمیدونم فکرمیکردم دنبالچه که اخر ستون فقرات هستش طوری شده اما رفتیم پیش یه خانمه بهم یه جو دارو گیاهی داد گفت بذار روش گفت یه چیزی مثله یه جوشه که هنوز بیرون ننداخته نمیدونم فعلا که موندم
مامان نخودی
31 شهریور 92 21:45
سلام الناز جون انشا.. زود زود خوب بشی عزیزم


سلام عزیزم مرسی انشالله
عاطفه
31 شهریور 92 23:34
چه خوب که رفتی واسه ی درمان....
والا نمیدونم این پادرد و کمر درد از کجا یهو پیداش شده...فک کنم گرفتگی عضلانی ...ولی بده با بروفن اروم میشم بعد دوباره میگیره..


اره عزیزم خداروشکر امروز بهترم
مواظب خودت باش
مامان یاسمن و محمد پارسا
1 مهر 92 9:45
وای چی شدهنگران شدم تو یکی از کامنتها راجب درد کمرتون نوشتید چرا اینطور شده عزیزم خیلی نگرانم کردی ایشالاه الان خوب شده باشی


عزیزمممممممممم خیلی درد کشیدم ولی امروز یکم بهترم
نشستن پاشدنم بازحمته اما یکم بهترم
یه داروگیاهی بهم داد زدم یه چیزی مثل یه جوشه که میخواسته در بیاد اما عجیب دردکشیدم
fateme
1 مهر 92 16:45
اشاا...خوب ميشي عزيزم.فقط صبرصبرصبر


فدات عزیزم مرسی توکل امروز بهترم
مامان مانلی
2 مهر 92 13:37
چی شده عزیزم؟؟؟؟؟؟؟؟؟



سلام عزیزم
خوبین مانلی جونم چطوره؟ببوسش
هیچی والا بخیر گذشت بهترم الان