خـــــــــــــــــــــــدایا
نمیدونم چم شد
الان یکی دوساعتی میشه که بد جوری دیوونه شدم
دلم خیلی میخوادت نی نی کوچولوم یه چیزی تودلم داره خفم میکنه
مگه گناه من چیه؟باز برم دکتر؟باز داروی داروخونه هارو جمع کنم بیارم خونه بخورم
مامان جان الان اشک توچشای مامانی جمع شده بغض توگلوشه تاکی باید منتظربمونم برای داشتنت برای حست برای در اغوش کشیدنت مامانی بخدا دلم پره
انقد حالم بد بود که به بابایی SMSدادم و گفتم که حالم بده خوب مگه ما آدم بدا دل نداریم خدا جون؟دعاهامون دعانیست؟انقدبدیم که ارزش بخشیده شدن هم نداریم
بـــــــــــــاشه خداجونم بازم شــــــــــــکر بازم راضی بودن به رضات همینطوره که میگم اما ایناهم تکراری شدن دیگه غم باد گرفتم
خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا صدامو میشنوی!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی