دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 25 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

مردم و زنده شدم

1392/6/27 13:32
419 بازدید
اشتراک گذاری

درووووووووود به همه ی دوستام و نی نی نازم

این مردن و زنده شدن من واقعیه ها...

دیروز عصر مهربان همسر که تشریف آوردن تقریبا نهار که میل نمودیم رفتن برای امضای سند خونه ای که گرفتن بعد هماهنگ شدیم من آماده شدم و رفتیم ددر

اولش رفتیم یه چن تاخرید کوچولو کردیم بعد رفتیم یه تست خریدیم و بعدشم کادوی تولد عزیزم رو...

بعدا عکسشو میذارم

بعدش برای شیرینی خونه رفتیم کافی شاپ جای همگی خالی خوش گذشت چن وقتی بود باهمسری نرفته بودیم کافی شاپ ...اخرسرهم یه پیراشکی زدیم تورگ اما ای کاش نمیخوردم پیراشکی تنوری بود و گرم فکرکنم تاثیربد گذاشت روم

اخرسرم رفتیم خونه مادرشوهر یکم نشستم بعدرفتم طبقه پایین دیدن پارسا و پریسا و جاری محترم...یکم بعدش همسری و داداشش هم اومد...تاکه اومدیم میوه بخوریم سیب که پوست کندم اولین تیکه شو گذاشتم دهنم یه چیزی پرید تو سرم...دیگه اون لحظه بود که مرده ی خودمو جلو چشم دیدم...دیگه هرکی یه چیزی میگفت یکی م یکوبید پشتم یکی عرق نعنا میاورد یکی چایی میاورد اب میاورد اووووف خیلی بدبود نمیتونستم دهنمو بازکنم فکرمیکردم دل و رودم میریزه بیرون طوری بود که موقع خداحافظی نتونستم بگم خداحافظ و با بادر شوهرم فقط با دست خداحافظی کردم و اومدیم توراه انقد حالم بد بود رفتم دیدن مامان از دم در دیدمش و اومدم کار بدی کردم چون اونم نگرانش کردم...خلاصه اومدم خوه دیدم حالم بدترشد....اخرسرم یه رانیتیدین خوردم و خلاصه معدم خالی شد و یکم بهترشدم و اومدم لالا

امروزم بعد بدرقه ی همسری اومدم خوابیدم تا 10:30 اخ چسبید

ضمنا بازم تست بی بی چکم منفی بوددد فدای سرم که منفی بود ولی خوب حالا ببینیم که چی میشه

امروز عصرمیریم کادوی همسری رو بامامانم برای همسری بخریم و کیک سفارش بدیم شنبه تولد نفسمه شاید بندازیم جمعه یا همون شنبه اگه همسری صلاح بدونه خانواده ی خودشم دعوت میکنه نه که مامان بابا و داداشم اینای خودم میان

خداجونم مواظب همه بنده های خوبت باش

همه منتظرات رو حاجت بده

یاعلی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

باران
27 شهریور 92 15:19
سلام عزیزم وب نازی داری انشااله زود زود نی نی بیا توکلت به خدابا افتخار لینک شدی


سلام عزیزم مرسی ناز میبینی
الهی امین
باعث افتخاره عزیزم
مرسیییییییییییی
آجی عارفه
27 شهریور 92 21:08
آخی کورشم...خداروشکر به خیر گذشت عزیزم.......
آخی ناراحت شدم...حالا بهتری؟؟؟


خدانکنه عزیززززززززززززززززم اره فدات شم خیلی بهترم مرسی اجی جوووووووووووووونم