نـــــــــــــازن مگه نه؟؟؟
سلام مامان جان
الهی من فدات بشم
بالاخره تموم شد...
دیروز از قبل ظهر مامان و باباایرجم خونه مابودن تا الان یکم پیش که بابایی رسید خونه و منو و مامانم رو رسوند خونه باباییم و بعد خودشم با همکارش رفتن استخرنمیخواستم بیام خونه بابا ولی بابایی جون گفتن تنها نمونم پاشدم اماده شدم اومدیم خونه باباجونم
بابایی جونتم که دیدم کلی ذوق کردم دلم خیلی براش تنگ شده بود
نازم نفسم هنوز به داشتنت و بودنت کنارم امیدوارم...
عزیزم اون بار که با عمه اینا و عموت اینا رفته بودیم بانه(عید فطر)یکی دوتا کادوی ریزه میزه خریدم که خودم عاشقشونم...
برات عکساشونم میذارم تا اگه خدایی نکرده شکستن لااقل عکساشون بمونه
عاشق اینم یه لحظه به چشم خورد به بابایی گفتم بخریمش اوردم گذاشتم رو پاتختی آخ که چقد برام عزیزن
و...
آخخخخخخخخخخخخخخخخ
عزیزم عکس کوچوولوی دیگم آپلود نمیشه بایددووباره عکس بگیرم بوس عزیزم فداتشم عاشقتم