لحظه ی موعود
سلام نی نی نازم خوبی نفسم
نی نی که میدونم همین نزدیکی هستی و زیاد طول نمیکشه که میپری تو بغلم
امروزم تموم شد 16 روز از رمضان سپری شد و من همچنان دستام به سمت آسمونا بلنده و همش تورو از خدای آسمونا وزمینا سالم و صالح میخوام عزیزم نفس مامانی بازم الان دعا کردم اذان تهران تمام شد و چن دیقه ای بیشتر نمونده تا اذان ارومیه همش تودلمی مامان جان
بابایی هم ساعت7:30رسیده خونمون زنگید گفت خانمی من میرم دوش بگیرم زنگ زدی جواب ندادم نگران نباش منم گفتم باشه عزیزم مواظب خودت باش...
الانم که یه ربع به 9 هستش رفته پیش بابا ایرجم و تاافطار میان
افطار داداش سجاد و زن داییت النازم اینجان ظهری رفتم مامان جمیله(مادربزرگ) مامان بابا ایرج رو رفتم از خونشون آوردم اینجا خونه باباایرج
نصف شام امشب به عهده ی من بود سوپ سفید قارچ درست کردم بووووووووس مــــــــــــــــــامان
الان دیگه یکی یکی میرسن بیشتر از همه منتظر عزیز دلم بابایی جونت هستم فداش بشم من