دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 12 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

اندر احوالات شش ماهگی

1394/2/7 11:59
617 بازدید
اشتراک گذاری

سلام 

دوستای گل و مهربونم امیدوارم هرجاکه هستید دلون شاد و لبتون خندون باشه

امروز بعد یه مدت حس نوشتن پیداکردم اونم بعد کلی نوشتن زدم همشو پاک کردم

چاره ای نیس دوباره مینویسیم....

دوقلوهای نازم شکرخدا دوسه روزه واضح حستون میکنم یکی از چپ یکی از راست...خدا نصیب همه دلابکنه این شادی رو

بابایی هرروز سرکار که هست زنگ میزنه میگه به نی نی هامون سلام برسون و ببوسشون دستت رو بذار روشکمت عوض کنو توخونه هم که هست خودش گوشش رو میذاره روشکمم و میخواد صدای شما نفسامون روبشنوه....باباتون خیــــــــــــــــــــــلی خوشحاله وروجکای من و برای همینم هست که هرروز خدارو شکرمیکنیم برای این محبت بزرگ خدا معجزه ی قشنگش

مامانی کالسکه دوقلو و رورویک و کیف و خرت پرتای باقی موندتون رو سفارش دادیم منتظریم این هفته دوشنبه یا هفته اینده بیارن....و بعدش برای سفارش سرویس خوابی که پسند کردیم میریم

نفسای من 15 روز دیگه میرم توهفت ماه و من خیلی ذوق دارم که دوتافرشته یه جا نصیبم میشه خدا رو قسم به بزرگیش که صحیح و سالم برسونتتون بغلمون همه ی نی نی ها سالم باشن به امیدخدامامانی برای پانزدهم وقت گرفتم از دکتر قریشی امیدوارم منم مث همه ی مریضای خانم دکتر قریشی ازشون راضی باشم به امیدخدا....وبعد از کلی تحقیق و پرس و جو برای قبل پانزدهم وقت اپیلاسون گرفتم اولین بار تواین دوره....البته فقط برای پاهام چون نمیخوام صدمه ای بهتون برسه نفسای من همینشو قبول کردم....

شکرخدا حالم خیلی خوبه..تنها مشکلم تکرر هستش...لحظه اخری که میخوایم بریم بیرون میرم دبلیو سی ودقبقا ده دقیقه نشده من از همسری ذرخواست میکنم عاجزانه که یه جارو پیداکنه من برم داروهامم مرتب میخورم امیدوارم هیچ مشکلی پیش نیاد عزیزای من...

ببخشید هی همش ازاین ور اون ور نوشتم سرتون رو درداوردم....دعاکنید این ماههای اخرم به خوبی و خوشی سپری بشه دعاگوتئن هستم میبوستمون دوستای مهربونم....یاعلی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مژگان
7 اردیبهشت 94 12:19
ی جان! چه حال و روزهای قشنگی! خدا رو شکر. ان شاالله نصیب دل همه ی آرزومندان بشه.
الــنـــازجوون
پاسخ
الهی آمین مژگان عزیزم....حال خودت چطوره عزیزم؟خوبید؟امیدوارم بهترین ها نصیبت بشن
بابا و مامان
8 اردیبهشت 94 7:13
ارزومی کنم ماه های مونده را به خوبی وخوشی سپری کنی عزیزم
الــنـــازجوون
پاسخ
مرسی مامانی انشاللله خدا دختر پسرگلتون رو نگه داره برای مامان بابای گلش
مژگان
8 اردیبهشت 94 8:26
ممنون عزیزم. ما هم خوبیم. در حال گذران زندگی. کار و تفریح و زندگی ان شاالله برای شما هم بهترین ها اتفاق بیوفته.
الــنـــازجوون
پاسخ
ممنونم...شکرخدا همیشه خوش باشید دوستم
رومینا
8 اردیبهشت 94 16:22
النازی دوست عزیزم عاشق نوشته هاتم پر از حس هست امیدوارم که که این چند ماه باقی مونده به خوبی تموم شده . با انگشتت تق تق بزن به شکمت بعد وروجکها حسابی تکون میخورن خیلی مزه میده
الــنـــازجوون
پاسخ
فداتشم رومیناجونم لطف داری دوست گلمانشالله.....خدا رادوین عزیزز رو برای مامان بابای گلش حفظ کنهعه نمیدونستمحتمااااااااااا....خخخخ..مرسی بووووووووووس
مرجان
9 اردیبهشت 94 17:16
ای جان خدا حفظشون کنه چیزی نمونده خوشگلارو بغل کنی و بوشون کنی من عاشق بوی نی نی ها هستم
الــنـــازجوون
پاسخ
مــــــــــــــرسی مرجان جووووونم اره انشالله اگه خدا بخواد خیلییییییی زیاد نمونده ولی خب بازم صبر میخواد...انشالله به زودی خوش خبر باشی برامون عزیزدلممنم عاشق بوی نی نی هاهستم خیلی مخصوصا نی نی خود ادمفداتشم بووووووووووووووووووووس
هدیه
11 اردیبهشت 94 18:35
سلاممممممممم الناز جان خوبی عزیزم حال کوچولوهات چطورن ببخشید این مدت نتونستم تو وایبر حالتو بپرسم وایبر کلا گوشیمو بهم ریخته بود که مجبور شدم کلا گوشیمو فرمت کنم عاشقتم و خوشحالم که به آرزوت رسیدی و انشالله این شادیت ماداالعمر باقی بمونه که قطعا هم همینطوره مراقب خودت باش عزیزم التماس دعا
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام خواهر گلم خوبی؟مرسی عزیزم شماهمیشه به من لطف داشته زنده باشی و بهترینها رو تجربه کنی خانمی