دوست جونیم مامان شد
سلام
خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدایا شکرت
امروز تو یاهو با فریبا جونم حرف میزدیم که گفت نیلوفرجونم مامان شده...وای خداجونم صدهزار مرتبه شکرت...به قول ابجیم وقتی میشنویم یکی مامان شده دلگرم میشیم
خانمی یه دنیا تبریک
انشالله روزی برسه همه ی دوستای منتظرم پست جدید بذارن و از مامان شدنشون بنویسن
الهـــــــــــــــــــــــی آمین
امروز این خبر خوش و اولین برف رو فال نیک میگیرم...بااینکه من از برف دلم میگیره...یکی دوبار بچه بودم خوردم زمین و اینکه حالاشوشوجونم دایما تو مسافرته خداخدا میکنه هیچوقت زمین لغزنده و لیز نباشه خدا همه ی بنده هاشو حفظ کنه و همه رو عاقبت به خیر کنه
خداجونم شکر بابت داداش عزیزم....همه چی درست شد و دیگه قرار نیست برن تهران و خدارو بابت این مسئله هزاران بار شکرمیکنم
باباایرج اینا چن وقت بود دنبال خونه میگشتن...حالا بعد از مدتها یه خوبشو پیدا کردن...خداجونم بازم شکرت
دیروز برای نهار که نمیشه گفت مایه وعده غذامیخوریم ساعت 6اینا نهارو شام رو یکجامیخوریم...منم کوکوسیب زمینی اماده کرده بودم....همسرم اومد و غذامون رو خوردیم وای من ده دقیقه بعد شام خوردن یک شکم دردی گرفتم بی سابقهچای نبات خوردم...اخر سر شوشو جونم یکم شکممو ماساژ داد و یکم بهتر شدم و خوابیدم
از دیشبم که برف میباره اما الان بند اومده و ما تصمیم داریم با شوشو پاشیم بریم خونه پدرشوهرخدا خیر کنه.....شاممون رو خوردیم و میرم اروم اروم حاضرشم تابریم....
دوست جونا دوستون دارم....انشالله دفعه ی بعد به همین زودی یکی دیگه از دوستای گلم خبر مادرشدنشو بنویسه..الهی امین....فعلا بابای مامان جونا