مامان ورزشکار
سلام نی نی ناز و خوشکل و خوشتیپ مامان
عسلم یه نشونی یا علامتی چیزی نشون بده بدونم هستی یا نه و الکی خوش نباشم نفسم
مامانی همه دوستام خوبن و واقعا برام عزیز اما یه دوستی دارم مامان پارساجون و یاسمن نازم که خیلی خجالتم داده و هروقت میرن جای زیارتی برای منم دعامیکنن مامانی از همینجا میبوسمت انشالله هیچوقت غم نبینین و همیشه شادباشین و سایه تون بالاسر بچه هاتون بزرگوار
نفس مامان دیروز عصر بابایی اومد غذاشو خورد باهم رفتیم میوه خریدیم و بعد زنگ زدم خونه ی مامان جون و گفتم آماده شید که میایم دنبالتون ولی بعددیدم یکم دیرشده به بابایی گفتم منو بذارخونه بعد برو دنبال مامان اینا....من اومدم یه مقدار از کارای لازانیارو کردم بعد بابایی و مامان جون رسیدن و بعدش بابابزرگت رسید و بعدش شام خوردیم و بعدش عمو اومد و بیست دیقه ای رفت چون داشت میرفت عروسی...خلاصه دور هم میوه خوردیم گفتیم خندیدیم خیلی خوش گذشت....چون اولین لحظه ای که اومدن خونه بالبخندوارد شدن منم انرژی گرفتم تالحظه ی اخر قربون صدقه شون رفتم ...مطمئنابیشتراز خانواده ی خودم بهشون رسیدم خدایی...اوناهم راضی بودن....البته من همیشه دوستشون داشتم اما چون خواهر شوهرم و جاریم این وسط هی کرم میریزن نمیذارن احساسم خوب بمونه و خاطارات بد گذشته از ذهنم پاک بشن...خلاصه برادرشوشومم که نبود خودمون رسوندیمشون خونه و برگشتیم خونمون . هردوتامون راضی از روزمون...
راستی شنیدم که پریسا(برادر زاده ی شوشوم)مریضه بس که غذا نمیخوره و ورجه وورجه میکنه بااینکه 11-12سالشه اما مث دختر 8-9ساله نشون میده...مامانشم که نمیدونم بازچرا قیافه گرفته...ولی باز زنگ زدم خانم بیرون دنبال گشت و گذار بودن پارسا عزیز دلم گوشی رو جواب داد خدایا انقد شیرین حرف میزد...صداموشنید گفت:زن عمو تویی؟؟؟اخ قربون شیرین زبونیش بشم من...زن عمو نشستم دارم کارتون میبینم گریه نمیکنم مامانم رفته بیرون ابجیمم لواشک خورده مریض شده الان خوبه رفته مدرسه...
بـــــــــــــــــــــــوس پارسای عزیزم
از هرچی گفتم از لاغری و ورژیم اصلا قضی هیچی نگفتم...چهارم ابان با الهام جونم رفتیم رژیم و امروزم همه حرکات ورزشیمو انجام دادم غذامو کاملا کم کردم و امیدوارم و مطمئنم میتونم که تاعید مانکن بشم......الهی امین
خوب حالا نوبت میرسه به لباس سپهر راد نی نی عمو وحید که براش کادو خریدیم عکسشو میذارم تا یادگاربمونه عزیزدلم
این عکسارو مینداختم همینطوری لباس رو بغلم گرفتم اولین باره برای کسی لباس نی نی میخرم البته با شوشوم...بغلش کردم از اینه دیدم انگار یه نی نی بغلم بود خـــــــــــــــــــــدایا قربون مصلحتت