دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 25 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

بدون عنوان

1392/6/23 18:50
229 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی ســـــــــــــلام

عزیزم درچه حالی؟پیش خدایی یا دل مامانیت؟9-10روز گذشت و خبری نیست و هیچ جور علائمی ندارم ونمیدونم به وجودت ایمان بیارم یا کلا از ذهنم پاکت کنم تا ماه بعدی...نمــــــــــــــــیدونم

مامان جان امروز خیلی خوش گذشت بهم...اخه دیروز خاله سمیه(دخترخاله ی مامانی)SMSداد که فردا از صبح وقتی همسرش میره سرساختمون اونم میاره و از صبح تاعصرباهمیم خیلی خوشحال شدم بابابایی رفتم خرید و شب هم رفتیم خونه ی بابایرج و بعدشم که اومدیم خونمون...صبح بابایی ساعت6:45بیدارشدو 7رفت و منم دیگه نخوابیدم یه کوچولو کار داشتم جم و جور کردم شروع کردم نهارمون و آماده کردم...

سمیه 5دقیقه به 8 رسید...خیلی وقته اینطوری پیش هم نبودیم و درد دل نکرده بودیم...خلاصه خیلی خوش گذشت

یکمی از نی نی های نداشته مون حرف زدیم اخه تازگیا اونا هم اقدام کردن بعد 4سال برای نی نی و امیدوارم که مال اونا زود جواب بده چون انتظار خیلی سخته...

اخرسرم ساعت 6بود که عموجعفراومد دنبالش و رفتن...

عزیزم امروز بابایی رفته سلماس و ساعت 4رفته شرکت براری جلسه و الاناست که برسه خونمون...

مامانی عزیزم تو بااون دل پاکت برامون دعا کن تا این بار غافلگیربشیم و کلی خوشحال بشیم برای وجودت،اومدنت

وای چی بشه عزیزم اگه تو اومده  باشی...

فردا بابایی  جون میره سقزبانه و من میرم خونه باباییم ..و من از الان دلم تنگه برای باباییت....

نفسم اگه توباشی من چه غمی دارم کل روزمو با تو میگذرونم و دیگه غصه نمیخورم دلت برای مامانی نمیسوزه یعنی؟

فرشته ی پاک و آسمونی من بیا که خیلی دلتنگتیم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

آجی عارفه
23 شهریور 92 20:00
غزاله
23 شهریور 92 21:19
وای الناز اگه بشه که عالیه.منتظر خبر خوبیم.النازی 5 شنبه ی سر رفتم امامزاده ی نزدیک خونمون (امامزاده ابراهیم)نمیدونم چرا موقع دعا کردن تو زودتر از همه اومدی تو ذهنم.ایشالا که حاجت گرفتی.


وای غــــــــــــــــــــزاله جونم مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی الهی امین عزیزم خدا همه رو حاجت بده فداتشم ابجی نازم الهی هرچی از خدا میخوای زو.دی بهت بده عزیزززززززززززم
خورشید
23 شهریور 92 23:45
عاطفه مامان الای
24 شهریور 92 11:14
قربون شکل ماهت الناز جونم زیاد خودتو ناراحت نکن یه روز میاد که حتما" صاحب نی نی میشی...اگه یکم بی خیال بشی راحت تر به خواستهات میرسی
میبوسمت



سلام عزیزم خوبی؟خوشکل و نازت چطوره؟؟اره فداتشم نه استرس ندارم اصلاولى خوب فکره میادسراغ آدم
مامان نخودی
24 شهریور 92 21:32
سلام ایشا.. زود نی نی میان پیشمون بدو بدو میان پیشمون


سلام عزیزم،مرسی،انشاا... قربانت عزیزم
عاطفه
25 شهریور 92 14:58
سلام بعد از مدت ها نبودنم اومدم....ببخشید الناز جانم نبودم درگیر مشکلات بودم خداروشکر حل شدن و فردا عروسیمه..قرار نبود حالا باشه ولی خانواده ها گفتن بریم سر زندگی انقدر مشکل نداریم.....
عزیزم انشالله نی نی شماهم زود بیاد بازم شرمنده یه مدت نبودم ..ایشالا بیشتر میام.......


سلام عاطفه جونمممممممممممممممممممم خوش اومدی عزیزززززززززززززززم خداروصد هزار مرتبه شکر عزیزمممممممممم پس چی که باید حل میشدن خوب براهمه پیش میومد عزیزم اگه برین سرخونه زندگیتونم مطمئنن اط این خبرانیس و همه چی حل میشه فقط ما زناباید یکم تحمل داشته باشیم و صبر مرسی عزیزم بعد ازاین خودتم باید به فکر نی نی باشی
انشالله
عروسیتم تبریک میگم امیدوارم یکی از خوشبختای دنیاباشی خانمم شادباش و هیچی رو سخت نگیر عزیزم
یاعلی