یه رویای نو
ســــــــــلام
حالتون خوبه دوستای مهـــــــــــربونم؟
من امروز دارم میرم مطب....یه قدم نو....یه ماه جدید دیگه....و منه تکراری؟منی که تو همه ی این ماهها و روزها تکراری شدم...امروز میرم یه کیسه دارو و امپول دوباره بیارم خونه..امروز میرم که با پاهای لرزونم دوباره برم رو تخت که سونو گرافی بشم....امروز میرم که بادستای یخ زده پشت در انتظاربمونم...
دارم میرم که دوباره نگاه های سنگین رو رو خودم تحمل کنم...نگاه دکتر..منشی....مریضایی امثال من...
چــــــــــــــه کنم خدا صلاح منو بهترمیدونه و من تسلیم خواست خدا هستم و میمونم....
امروزم خوب گذشت...صبح لباس همسری رو اتو کردم و نهار اماده کردم و حمام رفتم و همسری دو رسید خونه نهار خوردیم ساعت سه طبق معمول قرانم رو خوندم....و الانم همسری تو چرته...ساعت شش یا هفت راهی میشیم به امید خدا خدایی که شاید این ماه دامن من و خیلیای دیگه رو سبزکنه...
دیروز شوشو ساعت هفت و نیم رسید رفت ارایشگاه و اومد کاراشو کرد و بعدش رفتیم برای دیدن همکارش که چن تا برگه به همکارش داد و رفتیم در در...خوش گذشت ودوازده به بعد اومدیم خونمون...
خیلی سختمه این روزا نمیتونم روزه بگیرم...وقت اذان دلم پر میزنه....چه کنم کاری نمیتونم بکنم....
امشب معلوم نیست کارمون ساعت چند تموم بشه بعدش اگه زیاد دیروقت نباشه یه سرری خرید داریم و بعدش خونه ی مامانم شام کوفته دعوتیم....قربونش برم که فقط دوروزه نرفتم خونشون بابام و مامانم همش میگن چرا الناز نیومد چی شدهالهی فداشون بشم....
دیروز ماه عسل رو دیدین؟خیلی بغض کردم مهمونای سری دوم که اودمن شوشوم تازه اودمه بود...اومد نشست بغل دستم دیدی بغض دارم دستشو انداخت گردنم....من بغضم ترکید باحرفای مهمونای برنامه...دیدم شوهرمم پابه پای من داره گریه میکنه هی میگه الناز اخه چرا گریه میکنی....منم به گریه انداختی دختر مگه چی شده؟دیگه من هق هق افتادم...عاشق همسرم و زندیگم هستم و همسرمومیپرستم..خدایا شکر بخاطر زندگیم و همسرم و خانوادم...شکر خدایا...فقط یه نی نی کم دارم که هروقت خواستی بهمون میبخشی...
دوستان دعام کنین میرم زیاد دارو وامپول باخودم نیارم
یـــــــــــــــــــــــــــــــاعلی
نماز روزه هاتون قبول....