دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

خدایا شکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرت

1394/7/9 16:39
900 بازدید
اشتراک گذاری

ســــــلام 

من اومــــــــــدم

احوال دوستای گلم و نی نی های نازشون خوبه؟ایشالا که زندگی به کامتون باشه عزیزان

من این روزا درست همونطور که مشخص بود سرم خیــــــــــــــــــــــــلی شلوغه یعنی اساسی هااااا

برای همن نمیرسم بیام وبلاگ رو اپدیتش کنم هرچند برام مهمه که تقریبا همه چیو بنویسم....هنوز که هنوزه با کمک مامانم و بیشتراز من و همسرم کمک بابام سلناز و ایدین رو بزرگشون میکنیم داریم میریم تو چهار ماه یعنی 16 مهر میریم چهارماه خدا ایشالا بچه ها همتون رو نگه داره ولی کسی که دوقلو داره و اطرافش کسی هست که دوقلو داره منو درک میکنه خیلی سخته وقتی به این فک میکنم که یه دونه نی نی بود چقد کارم راحت بود چون واقعا لذت بخشه ولی وقتی میبینم مثلا سلناز گوش دردش خوب نشده ایدین دل پیچه میگیره واقعا از پا در میام ولی بازهم خداروصدهزارمرتبه شکر که از هر دو میوه دارم و خیالم راحته که دوسال دیگه باز این سختی های شیرین و مادرانه رو تجربه نمیکنم...واقعا شیرینه ها ولی سختتتتتتتتتتتتتتتتتتت

از شیرین کاری های گل پسر گل دخترم بگم که واقعا دل ادمو میرن تا چن روز پیش سلناز فقط تو خواب خودبه خود میخندید و هرکاری میکردیم که بخنده فقط خودمون رو خسته میکردیم ولی ایدین  خیلی بهتر بود و شیطون....اما حالا جفتشون یه اداهایی در میارن که ادم دلش ضعف میره و هی دلم میخواد از خواب بیدار بشن و بخندن و دلبری کنن....خوابشون خوب شده اما چون دوتاهستن برام سخته تنهایی برای همین مامان و بابام رو نگه داشتیم و اجازه ندارن برن خونشونگاهی شبا من میرم اتاق خوابمون با اقای پدر میخوابم و بچه ها پیش مامان و بابام میخوابن...طبق قرار سلناز تو گهواره پیش مامانم ایدین پیش بابام چون ایدین گاهی خیلی اذیت میکرد و خوابش نمیبرد بابام با شیوه ی مخصوص خودش ایدین  رو میخوابوند عمودی نگهش میداره و تابش میده یه جورایی هیپنوتیزم میشه وقتی ایدین میخوابه میگم خدایا شکرت(نه اینکه اذیت کنه ها نه ولی یه چن روزی گوش درد داشت و سرماخورده بود خواب شبش واقعا بد شده بود)....به احتمال قوی با مامانم اینا خونه بخریم و این دلگرمم میکنه برای بزرگ کردن بچه ها چون گاهی واقعا کم میارم... 

گاهی خیلی دلم به روزای دونفره ی خودمون تنگ میشه یعنی حاضرم هرچی دارم بدم و برگردم به اون روزا....اخه من زیادی وابسته ی زندگیم و همسرم هستم البته همه ی ما خانمها اینطوریم اما من واقعا ضعف خودمو بدون همسرم حس میکنم ... حالا نه مهمونی میریم نه گردش بخاطر کوچولو بودن بچه ها و ترس از اینکه سرمابخورن  اصلا بیرون  نبردیمشون یه چن بار دکتر اینا و خرید و تمام...خودمم که حتی برای دندون دردم نمیتونم برم طفلک مامانم از جفتشون نگهداری میکنه ولی خب دیگه هرروز هرروز نمیتونم بگم بچه ها رو نگه داره من برم سی کار خودم.....خلاصه جونم براتون بگه ایشالا خدا برای همتون دوقلو بده ببینید من چی میگم خخخخخخ

ایشالا هرچی از خدای بزرگ و مهربون میخواید بهتون بده

راستی تو این چن روز یکی از دوستام که پنج شش سال بود عروسی کرده بود و بچه دار نمیشد چن روز پیش بهم زنگید و گفت حاملست خیلی خوشحال شدم...مهناز امروز اس داد و گفت که الی دوقلو بودن و از بین رفتن خیلی ناراحت شدم گفت بااینکه هفته ی 8 بودم اما بچه ها رشد نکرده بودن یکی دختر بود یکی پسر ضمنا قلب یکیشونم نمیزد.....متاسف شدم واقعا خدا قسمت هیچ کس نکنه اینطوری خیلی سخته...اما دوست خیلی خوبم مریم که مطب دکتر نان بخش اشنا شده بودیم بعد هفت سال حامله شده و اخر این ماه جنسیت نی نی اش که خودش حدس میزنه پسر باشه مشخص میشه....ایشالا خدا حاجت همه دلای مهربون رو بده...  پارسال همین روزا بود تو تاسوعا عاشورا سر نذری که داییم خدا بیامرز هرسال تو مسجد میداد منم نذر کردم  که اگه سال بعد یعنی امسال نی نی داربشم نذرمو ادا کنم حالا امسال نذر نقدیمو حتما ادا میکنم...خدا داییم رو بیامرزه خیلی پاک بود مطمین بودم اگه نذرکنم قبول میشه ...راستی 28 شهریور بود که مامان پروین فوت شد خدا بیامرزدش...میخوام چن تا از عکسای جدید دختروپسرم رو بذارم....روی ماه تک تکتون رو میبوسم ....

 

 

سلنازم

 

پسندها (6)

نظرات (6)

مامانی
9 مهر 94 17:02
ماشالله ماشالله فدای این دوتا وروجک نام برم خدا حفظشون کنه
الــنـــازجوون
پاسخ
خدانکنه عزیزممممممممم
مامانی
9 مهر 94 17:08
الناز شیر چه مارکی میدی؟هرچن ساعت چند تا میدی؟ راستی بهم شماره دادی من تو تلگرام نیستم 09380196185 شماره منه سوالی چیزی بود در خدمتم
الــنـــازجوون
پاسخ
ادد کن منو بیای اینجا حرف بزنیم
خواهری
9 مهر 94 20:24
الناز جون چقدر خوردنی شدن راستی چشمای سلناز چه رنگیه؟
الــنـــازجوون
پاسخ
مرسی عزیزدلم..خداابجی گلتوحفظ کنه و قدمش مبارک باشه..سلنازچشاش سبزه فعلا
مژگان
11 مهر 94 10:13
ای جااااان. ماشاالله. الناز جان گل دخترت کپی برابر اصل خودته! گل پسرت هم کپی برابر اصل باباییش! دل هر دو تای شما رو به دست آوردن نی نی گلیا! خدا بهتون ببخشه هر دوتاشون رو!
الــنـــازجوون
پاسخ
جدی مژگان جون؟خداکنه.....اره واقغا اگه اینطور که شما میگی واقعا جفتشون دلون رو بدست اوردن.... ایشالا نی نی گلی های شما دوست خوشکلم
مرجان
15 مهر 94 16:37
اینا چقد خوشمزه شدنا خدا حفظشون کنه برات عزیزم
الــنـــازجوون
پاسخ
قربونت بشم مرسی ایشالا قسمت شما مرجان جونم
مامان ندا
20 مهر 94 15:57
ای جانم خدا نگهشون داره ایشالله سرت همیشه گرم و شلوغ باشه و خوش باشی عزیزم
الــنـــازجوون
پاسخ
مرسی عزیزم خدا عزیزان شمارئهم براتون حفظ کنه