دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 6 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

اواسط ماه هفتم

1394/3/4 17:37
765 بازدید
اشتراک گذاری

ســـــــــــلام

دوستای مهربونم خوب هستید؟یه دنیا خوشبختی و امید ارزوی من برای تک تک لحظه هاتون

من و سلناز و ایدین هم خوبیم شکرخدا

روزا همینطور میان و میگذرن...الحمدالله مشکل خاصی ندارم وکارامو خودم میکنم والبته هرجا کم آوردم دیگه هیشکی نمیتونه یه ثانیه هم سرپانگهم داره....خونه مرتب میکنم ولی دیگه کمتر از قبل خودمو خسته میکنم....غذا پختن سختم شده چون باید سرپا باشم سراجاق گاز ولی خب خدا همسری رو برام نگه داره که نق نمیزنه و هرچی پزوندم به به میکنه و میخوره...کاملا درکم میکنه....سنگین ترشدم  ولی سه چهارروزه یه چی نگرانمون کرده....ورم شدید روی پای سمت راستم....سمت چپ هم کمی ورم داره ولی خب نه در حد سمت راست....وفقط و فقط روی دستام و روی کف پاهام ورم دارن طوریکه قدم میندازم انگاری یه چیزی مث کیسه اب داخل پوستمه و داره تکون میخوره...خدابخیر بگذرونه...هرچند میگن طبیعیه چاره ای نیس.....دو  روز بود مامان جونم خونه مابود...دوشب پیشم خوابید....باباییم و داداشم رفته بودن شهرستان برای کاری و مامانم مهمونم بود انقد خوب بود وقتم خوب گذشت و حوصلم سرنرفت....دیشب که مطین شدیم بابا اینا نمیان به پیشنهادمن شب رو رفتیم پارک و توهوای آزاد نشستیم من حالم بهتر شد اما جمعا از جایی که ماشین رو نگه داشتیم تا جایی که بخوایم زیرانداز بندازیم بشینیم 100 قدم نشد...نه بابا کمتر ولی رسیدم خونه دیگه انگار کوه کنده بودم یعنی تااین حد خسته شده بودم

بگذریم حالا ایناهمش حل میشن وقتی عزیزای من بیان...

بگم از خرید و کالسکه ی دوقلوی بچه ها....خیلی وقت بود سفارش کالسکه ی دوقلوی پشت سرهم رو داده  بودیم

ولی اوردیم خونه بررسی کردیم نه نمیشهدیدیم سلنازیا ایدین رو هرکدومشون رو عقب بنشونیم کلا جاشون خیلی تنگ میشه و واقعا توفکر افتادیم....تومغازه هاهم که کالسکه ی دوقلو پیدا نمیشه جای دیگه دیده بودیم اما مغازه ای که ما خرید کردیم دوقلوی پشت سرهم نداشتن  و ماهم متوجه نشدیم.....فرداش از تو نت مدلهارو اوردیم و با شوشو دیدیم شوشو عذاب وجدان گرفت گفت من اصرار کردم که پشت سرهم باشه تا توخیابون جای کمتری اشغال بشه...خلاصه...فرداش به اقای واعظ زنگ زدیم البته همسرم و گفته بودن که جریان از این قراره و ایشونم که کلا اقای بااخلاقی هستن قبول کرده بودن عصرکالسکه رو بردیم و تحویل دادیم گفتن کالسکه رو برمیگردونیم و تاسه روز دیگه پولتون رو برمیگردونیم...و از کالسکه های دوقلوی بغل هم دیدن کردیم  و گفتیم برامون قیمت کنن و اطلاع بدن....فعلا منتظریم...

پ.ن:یه ساعت بعدهمسری ساعت 5:40 رسید فداش بشم الهی...نهار که چه عرض کنم عصرانه خوردیم هوس استانبولی کرده بودم چهارتایی نوش جون کردیم(بادوقلوها)امروز صبح اولین صبحی بود تواین چهارسال که رفتن همسری رو متوجه نشدم....شده بودیه چن بار که قهرباشیم و خودمو به خواب بزنم ولی امروز واقعا متوجه نشدم کی ساعت زنگیده و کی لباس پوشیده ورفته...البته من بامامانیم توهال خوابیده بودم و همسری تو اتاق خواب...رفتنی پتورو کشیده بود روم و پنجره رو بسته بود و رفته بودفردا باید ماموریت بره و شب شهرستانه...ومن کمی دپرسم ولی صحبت کرده که دیگه شب رو نمونه حالا مشخص نیس یکی دوبار رو بمونه ولی کلا برمیدارن این خوابشون رو ...خداروشکر

وقت کردم میام دوباره مینویسم انشالله که همیشه خوش باشید مهربونا.....میبوسمتون ...یاعلی

پسندها (2)

نظرات (7)

mamani
4 خرداد 94 23:35
الناز جوون واقعا موهبتی هست که همسرت درکت میکنه. خیلی خوبه که به فکرت هست. اسفند دود کن براش خدا رو شکر که همه چی خوبه نمیگم استراحت کن و تکون نخور اما سعی کن زیاد به خودت فشار نیاری. باد پات هم به خاطر سرپا ایستادنه سعی چند بار در روز پات رو بالاتر از بدنت بذاری.
الــنـــازجوون
پاسخ
خانمی بله خداروشکر واقعا قدرشو میدونمایشالا برای شماهم هیمنطوره دوست گلم...اره هم استراحت رو دارم هم تحرک نمیشه که کارنکرد و لااقل اشپزی باید باشه حتماحتما خانمی مرسی از بابت راهنماییتون
nilia
4 خرداد 94 23:55
سلام دوست نی نی وبلاگیم میشه به من در جشنواره نی نی وبلاگ رای بدی لطفا عدد1 رو به 1000891010 ارسال کن مرسی
مژگان
5 خرداد 94 7:45
ای جاان کالسکه دوقلو! کار خوبی کردین میخوایین کالسکه دوقلوی بغل به بغل انتخاب کنید. این کالسکه که عکسشو گذاشتی هم خوبه و اون طفلکی که پشت میشینه هیچی نمیبینه! در واقع هیچ view ای نداره! فقط سایبون نفر جلوشو میبینه! گنااااه داره اون نفر پشتی! ولی کنار هم باشن هر دوشون از مناظر طبیعت لذت می برن! ان شاالله مبارکشون باشه
الــنـــازجوون
پاسخ
مژگان عزیزمبله متاسفانه از نزدیک ندیده بودیم متوجه این موضوع نبودیم اوردیم خونه دیدیم طفلک نی نی که پشت میشینه دیگه نتونستیم منتظربمونیم....دیگه چاره ای نیس...مادربشی متوجه میشی خخخخخخخخخخ
بابا و مامان
5 خرداد 94 12:42
سلام عزیزم ایشالاه یکی قشنگترش و می گیری مبارک باشه پیشاپیش استراحت یادت نره عزیزم
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام خانم گل.....مرسی عزیزدلم ایشالله....تقریبا استراحتم رو بیشتر کردم امیدوارم مشکلی پیش نیاد دعام کنید
مرجان
5 خرداد 94 16:57
چیزی نمونده تموم شه الی جون به زودی بغلشون میگیری دوتا فسقلی و تمام سختی هارو به باد فراموشی میسپاری تو یکی از بهترین مادر دنیایی
الــنـــازجوون
پاسخ
مرجان عزیزم مرسی انشالله خیلی زود خوش خبر هستی برامون عزیزم ...لطف داری
مامان مرسانا
9 خرداد 94 13:39
چه مامان زرنگی اصلا فکرشم نمیکردم اینهمه پست گذاشته باشی
الــنـــازجوون
پاسخ
مااینیم خواهــــــــــــــــــر
سحر
23 دی 94 9:08
سلام عزیزم.میشه بگین الان زایمان کردین یا هنوز باردارین؟آخه تاریخ پستتون مربوط به خرداد ماه میشه،تاریخ اشتباهه یا پست مال همون موقع است.چون من هرزچندگاهی میام و سر میزنم و به نظرم اومد پستتون جدیدِ ولی تاریخش که اینو نمیگه!!!!!!
الــنـــازجوون
پاسخ
سلام خانمی گل...خوبید؟اون پست که گذاشتم و شماخوندید بله برای خردادماه که من هفت ماهه بود بچه هام گذاشتم والان در حال حاضر بچه ها به دنیا اومدن و دارن هفت ماه رو تموم میکنن به امید خدا...مرسی از توجهتون